نوشته شده توسط : ali
تعیین سیستم مناسبی برای ترفیع و پاداش كارمندان از رخوت و ركود محیط‌های كاری پیشگیری می‌كند.

یكی از مشكلاتی كه گاهی برای كارفرمایان پیش می‌آید، كاهش انگیزه كارمندان و سیر نزولی عملكرد آنهاست. دسته‌ای از مدیران اعتقاد دارند كه برای ایجاد انگیزه و داشتن كارمندانی شاد و پرانرژی وجود سیستم‌های ترفیع و پاداش ضروری است. با این وجود در مورد تعیین این سیستم باید به نكاتی توجه كنید تا به اهداف شركت و موفقیت كسب و كار لطمه‌ای وارد نشود. محمدرضا محسنی، عضو هیات مدیره مجله زندگی ایده‌آل و مدیر ارشد بازاریابی به شما می‌گوید كه درمورد تشویق كاركنان باید به چه نكاتی توجه كنید و چطور انگیزه‌ها را افزایش دهید.

 هدف‌گذاری مهم‌تر از انگیزه

فرض كنیم در یك شركت مدیری هست كه هر روز به كارمندانش انگیزه می‌دهد و می‌گوید انگیزه امروز این است و فردا چنین است و... به‌نظر من این كلمه برای افراد مختلف خیلی كار نمی‌كند. به جای این موضوع بهتر است همكار و كارمند را به سمت اهداف مشخصی سوق دهیم. در واقع بهتر است اهداف كوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدتی تعریف كنیم كه به انگیزه‌های مدون و مشخصی تبدیل شوند، در غیر این صورت انگیزه مقطعی فایده‌ای ندارد و با این شیوه نمی‌توان توقعات همكاران را مدیریت كرد. ممكن است ایجاد انگیزه، انتظارات همكاران را بالا ببرد.

به‌‌عنوان مثال انگیزه‌دهی به این صورت باشد كه به همكاری بگوییم «اگر این كارها را انجام دهی مدیر می‌شوی» اما بعد از رسیدن به پست مدیریت چطور باز هم انگیزه او را افزایش دهیم؟ بدین ترتیب احتمال دارد نیروهای خوب مجموعه را ازدست بدهیم بنابراین بهتر است در میان همكاران تعهد را جا بیندازیم و از آنها بپرسیم در كار و زندگی شخصی نسبت به چه موضوعاتی تعهد دارند.

یكی از كارهایی كه من به‌عنوان پاداش درنظر می‌گیرم و می‌پسندم این است كه در واحد‌های مختلف قدم می‌زنم و البته كمی قبل از مسئول واحد می‌پرسم كه چه افرادی به‌تازگی عملكرد بهتری داشته‌اند سپس متناسب با عملكردشان آنها را به‌طور لفظی تشویق می‌كنم.

 پول كافی نیست

اگر بخواهیم برای همكاران فقط انگیزه‌های مادی ایجاد كنیم بعد از مدتی از این بابت اشباع می‌شوند. من در كارم همكارانی را به‌دلیل انگیزه‌های مالی از دست داده‌ام. جریان از این قرار بود كه نیرو و همكاری كه در یك ماه یك میلیون تومان حقوق می‌گرفت درخواست حقوق بیشتری را برای بالارفتن انگیزه‌اش داشت و معتقد بود كه با دریافت حقوق سه میلیون تومانی دیگر دغدغه‌ای ندارد، در صورتی‌كه وقتی حقوق و درآمد بالا می‌رود دغدغه‌های او هم افزایش می‌یابد چون ذات انسان‌ها این‌گونه است.

پس باید برای افزایش انگیزه پكیجی داشته باشیم كه شامل مسائل مادی، جایگاه اجتماعی، محیط شاد و پر از انرژی، مشاركت در تصمیم‌گیری، توجه به مسائل معنوی و ایجاد امنیت اخلاقی باشد.

البته روی كلمات تاكید زیادی ندارم. نمی‌توان گفت انگیزه كلمه خوبی نیست و تعهد خوب است. باید دید چه واژه‌ای روی فرد كار می‌كند و در رشد و موفقیت او تاثیر دارد. كلمات قدرت زیادی دارند و گفت‌وگوهای ذهنی در پیشرفت ما تاثیرگذار هستند. هر كسی باید ببیند چه واژه‌ای برای او كار می‌كند و به او انرژی و نیرو می‌دهد.

 نكته منفی اعطای پاداش‌ها

 درمورد پاداش باید به یك نكته هم توجه كنیم. نكته منفی پاداش این است كه احتمال دارد فرد را دچار توهم و خودبزرگ‌بینی كند. علاوه بر این یكی از مزایای بزرگ پاداش این است كه عملكرد افراد ارزیابی می‌شود و بین افراد و كاركنانی كه بیشتر كار می‌كنند و رشد قابل‌توجهی دارند نسبت به دیگران تمایز قائل می‌شویم. اگر سیستم پاداش نداشته باشیم افرادی كه شایستگی تقدیر دارند، دیده نمی‌شوند، در این صورت همسویی سازمان از بین می‌رود و احساس رخوت به‌وجود می‌آید. شاید هم تصور كنند كه عملكرد آنها به هر شكلی كه باشد برای كارفرما و مدیران فرقی نمی‌كند.

 مدیریت انتظارات اهمیت دارد

گاهی پیش می‌آید كه مدیران بدون اینكه به افراد حرفی بزنند جایگاهی برای‌شان درنظر می‌گیرند. مثلا ممكن است تشخیص دهند كه یك فرد می‌تواند مدیر خوبی شود و زمینه‌های لازم در او وجود دارد. سؤال اینجاست كه می‌شود بدون اینكه به آن فرد حرفی بزنیم انگیزه و جریانی را برای رسیدن به آن هدف ایجاد كنیم؟ باید بگویم كه با این طرز فكر موافقم. اگر برای فردی برنامه‌ای داشته باشیم لزومی ندارد كه از قبل ذهن او را مشوش كنیم.

باید اجازه دهیم روند رسیدن به آن مرحله را طی كند؛ مثلا ممكن است برای یك فرد برنامه‌ای داشته باشیم اما در این مدت تغییراتی در شرایط و موقعیت فرد یا مجموعه به وجود بیاید. پس نمی‌توان این موضوع را از قبل عنوان كرد چون توقعاتی ایجاد می‌كند. مدیریت انتظارات كاركنان باید به‌طور منطقی انجام شود. مدیر یا مسئول مربوطه موظف است توقعات را به‌طور منطقی در سطح قابل‌قبولی بالا ببرد و پایین نگه داشتن توقعات هم توصیه نمی‌شود. تعادل اهمیت دارد. فردی كه هیچ توقعی ندارد هم برای سازمان نیروی كارآمدی نیست. از سوی دیگر فردی كه توقعش بالا رفته هم مشكل‌زاست.

باید برای افزایش انگیزه پكیجی داشته باشیم كه شامل مسائل مادی، جایگاه اجتماعی، محیط شاد و پر از انرژی، مشاركت در تصمیم‌گیری، توجه به مسائل معنوی و ایجاد امنیت اخلاقی باشد.

 بر چه اساسی باید به كارمندان ترفیع دهیم؟

سیستم ارتقا و ترفیع شغلی باید براساس توانایی، مهارت و تعهد تعیین شود. با این جمله مخالفم كه بعضی‌ها برای ترفیع شغلی سابقه كاری‌شان را مطرح می‌كنند. اگر فردی در گذشته خیلی خوب كار كرده و رشد قابل‌توجهی داشته دلیل نمی‌شود كه امروز هم با كار كمتر رشد بیشتری داشته باشد و علت درخواست ترفیع را به سابقه قبلی كاری‌اش ربط دهد. فردی كه برای شرایط فعلی برنامه‌ای ندارد و فقط برای آینده ایده‌پردازی می‌كند هم برای سازمان سودمند نیست چون بهتر است در حال حاضر توانایی‌هایش را نشان دهد و بعد ادعا كند كه در آینده پیشرفت‌های قابل‌توجهی خواهد داشت.

متاسفانه یكی از مشكلات ما ایرانی‌ها این است كه از همین جا برای رئیس‌جمهور ایران و ایالات‌متحده تعیین‌تكلیف می‌كنیم اما از اداره زندگی خودمان عاجز هستیم. نمی‌توانیم با نزدیك‌ترین فرد خانواده و همكار ارتباط برقرار كنیم اما ادعای‌مان بالاست. اگر به شركت‌های ایرانی نگاهی بیندازید، می‌بینید كه فردی برای مدیر شركت یا رده‌های بالاتر هم تعیین‌تكلیف می‌كند. این موضوع اشكال ذاتی ماست.

 چه پاداش‌هایی مناسب هستند؟

درمورد پاداش‌دهی به كاركنان بعضی جاها عملكرد خوبی داشته‌ایم و گاهی اوقات مرتكب اشتباه‌هایی هم شده‌ایم. البته در مواردی هم خلاقیت خوبی به خرج داده‌ایم. فلسفه اعطای پاداش این است كه فرد را نسبت به حركت در مسیر درست و بهتر هدایت كند. گاهی اوقات به افراد پاداش‌هایی داده‌ایم كه به‌جای حركت در مسیر رشد و ترقی، دچار حس خود بزرگ‌بینی شده‌اند. پاداش می‌تواند در قالب وجه مالی، ترفیع شغلی یا تشویق در حضور جمع و... باشد.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1384
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
می دانیم که شکست برای هر کسی در زندگی شغلی و فردی اتفاق می افتد اما در بعضی شرایط وضعیت متفاوت است.

می دانیم که شکست برای هر کسی در زندگی شغلی و فردی اتفاق می افتد اما در بعضی شرایط وضعیت متفاوت است. گاهي اوقات به عنوان يک کارفرما وقتي دچار شکست و اشتباه مي‌شويد منتظر جوابي قانع‌کننده به اعضاي گروهتان هستيد. در اين مواقع براي تقويت و بازيابي حس موفقيت در قدم اول بايد ديدگاهتان را تغيير دهيد.

 در حقیقت پروژه شکست خورده نه شما

حس ناخوشایند شکست و اشتباه را خيلي شخصي و دروني نکنيد. شما ايده‌اي مطرح و همه گروه را براي پيشبرد آن بسيج کرده‌ايد اما به هر دليلي به نتيجه نرسيده‌ايد. اجازه ندهيد شکست روي شما تاثير منفي بگذارد بلکه سعي کنيد به ايده‌هاي بعدي‌تان فکر کنيد. درست است که ايده قبلي‌تان شکست خورده اما اين دليلي نمي‌شود که راه را براي خلاقيت بيشتر ببنديد و به ايده‌هاي نو فکر نکنيد.

بهتر است در مورد شکست‌تان احساسي قضاوت نکنيد

اولین روزهای شکست  ممکن است احساسي به اين موضوع نگاه کنيد و حس ناراحتي مانع شود که دلايل شكستتان را با ديدي نقادانه و منطقي بررسي کنيد، اما به مرور زمان وقتي تعادل خود را به دست آورديد، مي‌توانيد به تجزيه و تحليل گذشته بپردازيد و با يادداشت نقص‌ها و اشتباهاتتان قدم‌هاي بهتري برداريد و با اين کار درصد موفقيتتان را بالا ببريد.

سعی کنیدسرخورده نشويد

احیانا اگر به عنوان يک مدير موسسه يا شرکتي بزرگ مرتکب اشتباهي شده‌ايد نوع عکس‌العمل شما روي کارمندانتان تاثير زيادي خواهد گذاشت. ابتدا اشتباه خود را بپذيريد و در مورد اين موضوع بسيار شفاف با کارمندانتان صحبت کنيد. در اين شرايط بيشتر افراد ترس از دست دادن شغل خود را دارند. با قاطعيت از کارمندانتان بخواهيد خود را کنترل کنند و به آنها دلگرمي دهيد. اگر تعادل رواني خود را از دست بدهيد افراد زيرمجموعه شما نيز انگيزه کافي براي ادامه فعاليت خود نخواهند داشت و نمي‌توانيد قدم‌ها‌ي بعدي‌تان را برداريد. کارمندان شما سرمايه مجموعه‌تان محسوب مي‌شوند. در هيچ شرايطي آنها را دلسرد نکنيد.

هرگز از شکست نترسيد

 بهتر است به جاي ترسيدن از شکست مسيرهاي اشتباهي که طي کرده‌ايد را به عنوان يک نقشه راه ببينيد. با حذف مسيرهاي اشتباه مسير موفقيت را راحت‌تر پيدا خواهيد کرد و از خطرات و موانع کار خودتان را دور نگه‌داشته‌ايد. افراد موفق از اندکي اشتباه و شکست در فعاليت‌ها و اهدافشان نمي‌ترسند و وجود شکست‌ها را مانعي براي پيشروي به جلو نمي‌دانند.

برای کنار امدن با شکست تجربيات ديگران را بشنويد

براي اينکه راحت‌تر با شکست‌ها و اشتباهاتتان کنار بياييد تحقيقي در مورد زندگي افراد موفق داشته باشيد يا اگر در اطراف خود انسان‌هاي موفقي را مي‌شناسيد از آنها بپرسيد با شکست چگونه رويارو شده‌اند. تمامي اين افراد به شما خواهند گفت که در زندگي چيزي به نام شکست وجود ندارد و تمام اشتباهات نوعي تجربه ارزشمند محسوب مي‌شود. مادامي که دچار اشتباه نشويد نمي‌توانيد مسير درست موفقيت را بيابيد.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1366
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali



1- فرمول موفقیت  در کار آسان است: کمی زودتر از دیگران کار را شروع کنید، کمی سخت کوش تر از دیگران باشید و کمی دیرتر از دیگران محل کار خود را ترک کنید.

2- ذهن خود را مدام با تصاویر سلامتی ، شادمانی و سعادت  که آرزوی آن را دارید پرکنید.

 مؤدبانه بپرسید. مشتاقانه بپرسید. قاطعانه بپرسید. دوستانه بپرسید. صمیمانه بپرسید . کنجکاوانه بپرسید. و به یاد داشته باشید که آینده متعلق به آنهایی است که می پرسند.

 

3- موقعیت شغلی همگامی آغاز می شود که دقیقآ مشخص کنید شغل آینده تان چیست؟

4- رؤیاهای بزرگی را در سر بپرورانید . تصور کنید که در هیچ زمینه ای محدودیتی ندارید و سپس قبل از آن که تصمیم بگیرید چه کاری برایتان ممکن است، تصمیم بگیرید که چه کاری مناسب و درست است.

 

5- با ایده آل خود شروع کنید. شغل ، زندگی و محیط کاری ایده آل خود را توصیف کنید

.6- شاید مهمترین واژه در موفقیت و خوشبختی  این باشد:«بخواه!».

7-- از دیگران آنچه را که می خواهید طلب کنید. از آنها کمک بگیرید. اطلاعات لازم را کسب کنید. با آنها مشورت کنید. نظرشان را بخواهید و هرگز از خواستن و پرسیدن نترسید.

 

8-- مؤدبانه بپرسید. مشتاقانه بپرسید. قاطعانه بپرسید. دوستانه بپرسید. صمیمانه بپرسید . کنجکاوانه بپرسید. و به یاد داشته باشید که

آینده متعلق به آنهایی است که می پرسند.


9- به دنبال شغلی که دوست دارید باشد. حقوقی را که می خواهید طلب کنید. به دنبال قبول مسئولیت ها و پست هایی که دوست دارید باشید.

10- هر چقدر شغل یا کارتان را بهتر و دقیق تر مشخص کنید، آن را آسان تر به دست می آورید.

11- از طریق برنامه ریزی، تحقیق و استفاده از راه کارهای کارآمد موجود در زمینه پیشرفت شغلی ، کنترل کامل مسیر زندگی خود را به دست بگیرید.

12- همیشه پس ازمصاحبه یک نامه تشکر آمیز برای آن سازمان بفرستید. این کار اغلب اوقات شرایط را به نفع شما تغییر می دهد.

13- اگر واقعاً مایلید در سازمانی شروع به کار کنید، برای آنکه استعدادها و ارزش های خود را به اثبات برسانید پیشنهاد یک ماه کار بدون حقوق بدهید.

14- در طول ساعات کار، پیوسته مشغول کار باشید. سعی کنید در محل کار خود به پُر کارترین فرد مشهور باشید. 15- با مشهور شدن به عنوان پر کارترین فرد سازمان سریع تر ازهر طریق دیگری مورد توجه تصمیم گیرندگان اصلی سازمان قرار می گیرید.
 
 


:: بازدید از این مطلب : 821
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
تعیین سیستم مناسبی برای ترفیع و پاداش كارمندان از رخوت و ركود محیط‌های كاری پیشگیری می‌كند.


 یكی از مشكلاتی كه گاهی برای كارفرمایان پیش می‌آید، كاهش انگیزه كارمندان و سیر نزولی عملكرد آنهاست. دسته‌ای از مدیران اعتقاد دارند كه برای ایجاد انگیزه و داشتن كارمندانی شاد و پرانرژی وجود سیستم‌های ترفیع و پاداش ضروری است. با این وجود در مورد تعیین این سیستم باید به نكاتی توجه كنید تا به اهداف شركت و موفقیت كسب و كار لطمه‌ای وارد نشود.  

 هدف‌گذاری مهم‌تر از انگیزه

فرض كنیم در یك شركت مدیری هست كه هر روز به كارمندانش انگیزه می‌دهد و می‌گوید انگیزه امروز این است و فردا چنین است و... به‌نظر من این كلمه برای افراد مختلف خیلی كار نمی‌كند. به جای این موضوع بهتر است همكار و كارمند را به سمت اهداف مشخصی سوق دهیم. در واقع بهتر است اهداف كوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدتی تعریف كنیم كه به انگیزه‌های مدون و مشخصی تبدیل شوند، در غیر این صورت انگیزه مقطعی فایده‌ای ندارد و با این شیوه نمی‌توان توقعات همكاران را مدیریت كرد. ممكن است ایجاد انگیزه، انتظارات همكاران را بالا ببرد. 

به‌‌عنوان مثال انگیزه‌دهی به این صورت باشد كه به همكاری بگوییم «اگر این كارها را انجام دهی مدیر می‌شوی» اما بعد از رسیدن به پست مدیریت چطور باز هم انگیزه او را افزایش دهیم؟ بدین ترتیب احتمال دارد نیروهای خوب مجموعه را ازدست بدهیم بنابراین بهتر است در میان همكاران تعهد را جا بیندازیم و از آنها بپرسیم در كار و زندگی شخصی نسبت به چه موضوعاتی تعهد دارند. 

یكی از كارهایی كه من به‌عنوان پاداش درنظر می‌گیرم و می‌پسندم این است كه در واحد‌های مختلف قدم می‌زنم و البته كمی قبل از مسئول واحد می‌پرسم كه چه افرادی به‌تازگی عملكرد بهتری داشته‌اند سپس متناسب با عملكردشان آنها را به‌طور لفظی تشویق می‌كنم.
 

 پول كافی نیست

اگر بخواهیم برای همكاران فقط انگیزه‌های مادی ایجاد كنیم بعد از مدتی از این بابت اشباع می‌شوند. من در كارم همكارانی را به‌دلیل انگیزه‌های مالی از دست داده‌ام. جریان از این قرار بود كه نیرو و همكاری كه در یك ماه یك میلیون تومان حقوق می‌گرفت درخواست حقوق بیشتری را برای بالارفتن انگیزه‌اش داشت و معتقد بود كه با دریافت حقوق سه میلیون تومانی دیگر دغدغه‌ای ندارد، در صورتی‌كه وقتی حقوق و درآمد بالا می‌رود دغدغه‌های او هم افزایش می‌یابد چون ذات انسان‌ها این‌گونه است. 

پس باید برای افزایش انگیزه پكیجی داشته باشیم كه شامل مسائل مادی، جایگاه اجتماعی، محیط شاد و پر از انرژی، مشاركت در تصمیم‌گیری، توجه به مسائل معنوی و ایجاد امنیت اخلاقی باشد.

البته روی كلمات تاكید زیادی ندارم. نمی‌توان گفت انگیزه كلمه خوبی نیست و تعهد خوب است. باید دید چه واژه‌ای روی فرد كار می‌كند و در رشد و موفقیت او تاثیر دارد. كلمات قدرت زیادی دارند و گفت‌وگوهای ذهنی در پیشرفت ما تاثیرگذار هستند. هر كسی باید ببیند چه واژه‌ای برای او كار می‌كند و به او انرژی و نیرو می‌دهد. 

 نكته منفی اعطای پاداش‌ها

 درمورد پاداش باید به یك نكته هم توجه كنیم. نكته منفی پاداش این است كه احتمال دارد فرد را دچار توهم و خودبزرگ‌بینی كند. علاوه بر این یكی از مزایای بزرگ پاداش این است كه عملكرد افراد ارزیابی می‌شود و بین افراد و كاركنانی كه بیشتر كار می‌كنند و رشد قابل‌توجهی دارند نسبت به دیگران تمایز قائل می‌شویم. اگر سیستم پاداش نداشته باشیم افرادی كه شایستگی تقدیر دارند، دیده نمی‌شوند، در این صورت همسویی سازمان از بین می‌رود و احساس رخوت به‌وجود می‌آید. شاید هم تصور كنند كه عملكرد آنها به هر شكلی كه باشد برای كارفرما و مدیران فرقی نمی‌كند. 

 مدیریت انتظارات اهمیت دارد

گاهی پیش می‌آید كه مدیران بدون اینكه به افراد حرفی بزنند جایگاهی برای‌شان درنظر می‌گیرند. مثلا ممكن است تشخیص دهند كه یك فرد می‌تواند مدیر خوبی شود و زمینه‌های لازم در او وجود دارد. سؤال اینجاست كه می‌شود بدون اینكه به آن فرد حرفی بزنیم انگیزه و جریانی را برای رسیدن به آن هدف ایجاد كنیم؟ باید بگویم كه با این طرز فكر موافقم. اگر برای فردی برنامه‌ای داشته باشیم لزومی ندارد كه از قبل ذهن او را مشوش كنیم. 

باید اجازه دهیم روند رسیدن به آن مرحله را طی كند؛ مثلا ممكن است برای یك فرد برنامه‌ای داشته باشیم اما در این مدت تغییراتی در شرایط و موقعیت فرد یا مجموعه به وجود بیاید. پس نمی‌توان این موضوع را از قبل عنوان كرد چون توقعاتی ایجاد می‌كند. مدیریت انتظارات كاركنان باید به‌طور منطقی انجام شود. مدیر یا مسئول مربوطه موظف است توقعات را به‌طور منطقی در سطح قابل‌قبولی بالا ببرد و پایین نگه داشتن توقعات هم توصیه نمی‌شود. تعادل اهمیت دارد. فردی كه هیچ توقعی ندارد هم برای سازمان نیروی كارآمدی نیست. از سوی دیگر فردی كه توقعش بالا رفته هم مشكل‌زاست. 

باید برای افزایش انگیزه پكیجی داشته باشیم كه شامل مسائل مادی، جایگاه اجتماعی، محیط شاد و پر از انرژی، مشاركت در تصمیم‌گیری، توجه به مسائل معنوی و ایجاد امنیت اخلاقی باشد.

 بر چه اساسی باید به كارمندان ترفیع دهیم؟

سیستم ارتقا و ترفیع شغلی باید براساس توانایی، مهارت و تعهد تعیین شود. با این جمله مخالفم كه بعضی‌ها برای ترفیع شغلی سابقه كاری‌شان را مطرح می‌كنند. اگر فردی در گذشته خیلی خوب كار كرده و رشد قابل‌توجهی داشته دلیل نمی‌شود كه امروز هم با كار كمتر رشد بیشتری داشته باشد و علت درخواست ترفیع را به سابقه قبلی كاری‌اش ربط دهد. فردی كه برای شرایط فعلی برنامه‌ای ندارد و فقط برای آینده ایده‌پردازی می‌كند هم برای سازمان سودمند نیست چون بهتر است در حال حاضر توانایی‌هایش را نشان دهد و بعد ادعا كند كه در آینده پیشرفت‌های قابل‌توجهی خواهد داشت. 

متاسفانه یكی از مشكلات ما ایرانی‌ها این است كه از همین جا برای رئیس‌جمهور ایران و ایالات‌متحده تعیین‌تكلیف می‌كنیم اما از اداره زندگی خودمان عاجز هستیم. نمی‌توانیم با نزدیك‌ترین فرد خانواده و همكار ارتباط برقرار كنیم اما ادعای‌مان بالاست. اگر به شركت‌های ایرانی نگاهی بیندازید، می‌بینید كه فردی برای مدیر شركت یا رده‌های بالاتر هم تعیین‌تكلیف می‌كند. این موضوع اشكال ذاتی ماست. 

 چه پاداش‌هایی مناسب هستند؟

درمورد پاداش‌دهی به كاركنان بعضی جاها عملكرد خوبی داشته‌ایم و گاهی اوقات مرتكب اشتباه‌هایی هم شده‌ایم. البته در مواردی هم خلاقیت خوبی به خرج داده‌ایم. فلسفه اعطای پاداش این است كه فرد را نسبت به حركت در مسیر درست و بهتر هدایت كند. گاهی اوقات به افراد پاداش‌هایی داده‌ایم كه به‌جای حركت در مسیر رشد و ترقی، دچار حس خود بزرگ‌بینی شده‌اند. پاداش می‌تواند در قالب وجه مالی، ترفیع شغلی یا تشویق در حضور جمع و... باشد.


:: بازدید از این مطلب : 1338
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
اگر فردی رمانتیک و احساساتی هستید شاید در مشاغل پیشنهادی ما موفق‌تر ظاهر شوید.

 خیلی از ما ویژگی‌های شخصیتی خاصی داریم که یا باید برای تغییر این ویژگی‌ها تلاش کنیم یا شغل‌مان را متناسب با خصوصیات شخصیتی‌مان درنظر بگیریم. مثلا فردی که خیلی پرهیاهو و پرجنب‌وجوش است با استخدام در یک پست اداری از حرفه‌اش راضی نمی‌شود؛ برعکس، کارکردن در محیط‌های کاری شلوغ که مشتریان زیادی دارد برای افراد کمرو و خجالتی مناسب به نظر نمی‌رسد.

افراد حساس و رمانتیک هم به محیط‌های آرام نیاز دارند. این افراد خلاقیت‌شان زیاد است و در کارها و رشته‌های مرتبط با هنر بیشتر مواقع موفق ظاهر می‌شوند و می‌توانند احساسات شاعرانه را در کارهای‌شان دخالت دهند. پس اگر جزو افرادی هستید که طبع شاعرانه‌ای دارید و البته دل‌تان نمی‌خواهد در محیط‌های پر سروصدا کار کنید یا از ارتباط با ارباب رجوع فراری هستید، توصیه می‌شود شغل‌تان را از میان یکی از مشاغل پیشنهادی ما انتخاب کنید.

طراح گرافیک

یک کار هنری به روحیات ویژه نیاز دارد. می‌توانید در محیط‌های آرام یا حتی در خانه خودتان به دور از هیاهو و اجتماعات پر سروصدا طرح‌های جالبی خلق کنید؛ شاید ایده‌های خلاقانه شما در تنهایی بهتر کشف می‌شود. بهتر است


برای ورود به این رشته وارد دانشکده‌های هنری شوید یا در آموزشگاه‌های مرتبط مدرکی را در ارتباط با طراحی گرافیک به‌دست آورید. همه کارها به خودتان بستگی دارد که چقدر می‌خواهید برای موفقیت بیشتر زمان بگذارید. طراحان گرافیک می‌توانند در بخش‌های مطبوعاتی، مجلات مختلف، مراکز تهیه پوستر، بخش‌های تولید آگهی‌ها، طراحی بسته‌بندی محصولات و... مشغول به کار شوند و درآمد خوبی هم داشته باشند.

هرقدر خلاقیت شما بیشتر باشد و ایده‌های تازه‌ای به فکرتان برسد، درآمدتان بیشتر می‌شود. در این شغل لازم نیست هر روز با مشتریان در ارتباط باشید؛ ایده‌های‌تان را در خلوت خودتان برای ایجاد پوستر و طرح‌های جدید خرج کنید.
 
نقاش و عکاس

حرفه خلاقانه دیگری است که با روحیات لطیف شاعرانه جور در می‌آید و کمتر به تبادل با افراد مختلف نیاز دارد. البته برای تبدیل شدن به نقاش یا عکاسی مشهور باید با اجتماعات هنری در تماس باشید و کمی خودتان را در گروه‌های هنری درگیر کنید اما هنگام تولید اثر نیازی به مراوده با آدم‌ها ندارید. به عنوان یک هنرمند باید اصول حرفه‌ای این کار را یاد بگیرید، تحصیلات دانشگاهی داشته باشید، دیدتان را نسبت به محیط اطراف تغییر دهید و جزئیات را با دقت بیشتری مشاهده کنید. تمرین و پشتکار به شما کمک می‌کند تا موفق شوید.

پژوهشگر علوم طبیعی

در طبیعت و حیات وحش هم طبع شاعری شما گل می‌کند و با روحیه آرام و حساس رمانتیک‌ها هماهنگ است، بنابراین توصیه می‌شود هنگام انتخاب رشته سراغ مشاغل مرتبط با زیست‌شناسی و اکولوژی بروند. این رشته‌ها به تحقیق و پژوهش در محیط‌های طبیعی نیاز دارند و برای انجام کار حرفه‌ای لازم است از پشت میز بلند شوید و بیشتر وقت‌ها در زیستگاه‌های مختلف گیاهی و جانوری مشغول جست‌وجو باشید.

چه بسا در این زمان آرامش بیشتری داشته باشید و از این تجربیات برای خلق شعرهای تازه کمک بگیرید. جانورشناسی و تحقیقات در زمینه موجودات خشکی و دریا هم شما را با آدم‌های مختلف درگیر نمی‌کند و می‌توانید در کمال آرامش به کارتان ادامه دهید.
 
نویسنده

افرادی که طبع شاعرانه دارند عاشق قلم و کاغذ هستند. آنها دوست دارند ایده‌های‌شان را به سرعت روی کاغذ پیاده کنند و چه بسا که این نوشته‌ها به شاهکار هنری یا ادبی تبدیل شود. بنابراین افرادی که حساس، رمانتیک و البته دست به قلم هستند به احتمال زیاد در نویسندگی موفق ظاهر می‌شوند. با این وجود برای تبدیل شدن به نویسنده‌ای چیره‌دست، داشتن استعداد حرف اول را می‌زند. ترجمه رمان و کتاب‌های مختلف هم کار دیگری است که شاید با طبع حساس این افراد جور در بیاید.

در مورد ترجمه و نویسندگی با همکاران و آدم‌های مختلف سروکار ندارید و از محیط‌های شلوغ و پر هیاهو دور می‌مانید. این شرایط باب طبع افراد رمانتیکی است که برای خلق آثار هنری به محیط خلوت و آرام نیاز دارند و چندان اهل معاشرت و ارتباطات عمومی نیستند. به‌طور مثال سلینجر، نویسنده آمریکایی مشهوری است که می‌گویند آقای نویسنده منزوی صبح تا شب در خانه‌ای پنهان از چشم مردم می‌نشیند و در فضایی به دور از افراد مختلف شاهکارهایش را خلق می‌کند.


آبی بپوشید، استخدام شوید

آبی یکی از بهترین رنگ‌هاست که در موقعیت‌های شغلی شما را به موفقیت می‌رساند. تحقیقات پژوهشگران نشان می‌دهد هر وقت برای مصاحبه شغلی قرار ملاقات دارید، بهتر است آبی پررنگ بپوشید. این رنگ اعتماد به نفس شما را به مصاحبه‌کننده القا می‌کند؛ درنتیجه احتمال اینکه در مصاحبه قبول شوید به‌مراتب بیشتر می‌شود. اگر می‌خواهید برای مصاحبه شغلی کت و شلوار بپوشید، زمینه‌هایی از چند آبی مختلف را انتخاب کنید.

مثلا آقایان کت سورمه‌ای را با پیراهن آبی آسمانی بپوشند. به خانم‌ها هم توصیه می‌شود یک مانتوی سورمه‌ای یا آبی تیره را با شال آبی روشن هماهنگ کنند. آبی رنگ آسمان و دریاست و نشان می‌دهد که فردی قدرتمند هستید و دل‌تان می‌خواهد رفتار دوستانه‌ای داشته باشید. افرادی که آبی را برای لباس پوشیدن انتخاب می‌کنند صداقت بیشتری دارند. شاید به این نکته توجه کرده باشید که خیلی از شرکت‌ها برای کارمندان‌شان یونیفورم آبی یا سورمه‌ای در نظر می‌گیرند یا در لوگوی خودشان از آبی استفاده می‌کنند. آبی رنگ صلح و سازش است و بیش از سایر رنگ‌ها آرامش را القا می‌کند.

شاعران فروتن چطور در مصاحبه شغلی پیروز شوند؟

بعضی افراد خوب درس خوانده‌اند و مدارج بالایی دارند اما وقتی می‌خواهند در شغل مورد علاقه‌شان کاری پیدا کنند دچار مشکل می‌شوند. گروهی از این افراد نمی‌توانند در مصاحبه‌های شغلی درباره خودشان خوب حرف بزنند یا به دلیل داشتن فروتنی بیش از حد در همان اولین برخورد با کارفرما، تاثیرات مثبتی ایجاد نمی‌کنند. درنتیجه در مصاحبه رد می‌شوند. بنابراین اگر شما هم تجربه ناموفقی را پشت سر گذاشته‌اید این بار قبل از حضور در مصاحبه‌های شغلی به نکات زیر توجه کنید تا شانس شما برای استخدام بیشتر شود:

-   قبل از انجام مصاحبه یک بار در محیط کار حاضر شوید. شرایط را ببینید و تصویری از موقعیت در ذهن‌تان داشته باشید. در این صورت در روز مصاحبه آرامش‌تان بیشتر می‌شود. حتی توصیه می‌شود برای چند لحظه کوتاه با فردی که قرار است با شما مصاحبه کند دیداری داشته باشید.

-  تصور کنید مصاحبه برای شما موفقیت‌آمیز بوده و در آزمون قبول شده‌اید، اگر دیدگاه شما این باشد که عضوی از شرکت جدید هستید، در این صورت می‌توانید این طرز فکر را در لحن گفتار و رفتارتان هم نشان دهید؛ درنتیجه به موفقیت نزدیک تر می‌شوید. پس مجسم کنید در حال ورود به اتاق مصاحبه هستید، شانه‌های‌تان را عقب نگه دارید، با اعتماد به نفس حرکت کنید و لبخند بزنید.

-  به صحبت‌های فردی که از شما مصاحبه می‌گیرد، خوب توجه کنید. شاید از روی خجالت تصمیم بگیرید بیشتر به زمین نگاه کنید، این حرکت اشتباه محض است. به او خیره نشوید ولی نگاهی تیزبین و نکته‌سنج داشته باشید. افراد نگران یا آنهایی که در شرایط موجود راحت نیستند مدام به زمین نگاه می‌کنند و این بدترین اشتباه ممکن در مصاحبه‌های شغلی است و این پیغام را انتقال می‌دهد که شما فردی ترسو هستید که قدرت پذیرش مسئولیت‌ها و ارتباط با سایر همکاران را ندارید.

-  صاف بنشینید. اگر به شما گفته می‌شود که یکی از صندلی‌ها را برای نشستن انتخاب کنید، سراغ صندلی‌هایی بروید که پشتی محکمی دارد. روی کاناپه لم ندهید. وقتی با وضعیت فیزیکی صاف و محکم روی صندلی می‌نشینید، راحت‌تر می‌توانید صحبت کنید. در فاصله خیلی دور یا خیلی نزدیک ننشینید. باید به اندازه کافی به مصاحبه‌شونده نزدیک باشید تا حرف‌هایش را بشنوید و در عین حال برای حریم شخصی او مزاحمت ایجاد نکنید.

-  با انگشتان‌تان بازی نکنید. تا وقتی از شما خواسته نشده لازم نیست قلم و کاغذ دست‌تان باشد؛ این حالت‌ها اضطراب و استرس شما را نشان می‌دهد و در آخر کار کمتر می‌توانید روی پیروزی‌تان حساب کنید.

-   از قبل درباره سابقه کاری، میزان تحصیلات، دانشگاه محل تحصیل و پروژه‌هایی که انجام داده‌اید، پاسخ‌هایی در ذهن‌تان داشته باشید و این موارد را چند بار برای خودتان توضیح دهید تا هنگام مصاحبه با اعتماد به نفس بیشتری درباره آنها حرف بزنید.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1348
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
بهترين شغل ها برای افراد احساساتی آن دسته از شغل هایی هستند که با روحیات آنها سازگار باشند و موفقیت برایشان در آن شغل ها دست یافتنی باشد و بتوانند در ان زمینه ها بهتر ظاهر شوند.

بهترين شغل ها برای افراد احساساتی آن دسته از شغل هایی هستند که با روحیات آنها سازگار باشند و موفقیت برایشان در آن شغل ها دست یافتنی باشد و بتوانند در ان زمینه ها بهتر ظاهر شوند.

مسلما بسیاری از ما ویژگی‌های شخصیتی خاصی داریم که یا باید برای تغییر این ویژگی‌ها تلاش کنیم یا شغل‌مان را متناسب با خصوصیات شخصیتی‌مان درنظر بگیریم. مثلا فردی که خیلی پرهیاهو و پرجنب‌وجوش است با استخدام در یک پست اداری از حرفه‌اش راضی نمی‌شود؛ برعکس، کارکردن در محیط‌های کاری شلوغ که مشتریان زیادی دارد برای افراد کمرو و خجالتی مناسب به نظر نمی‌رسد.

اصولا افراد حساس و رمانتیک به محیط‌های آرام نیاز دارند. این افراد خلاقیت‌شان زیاد است و در کارها و رشته‌های مرتبط با هنر بیشتر مواقع موفق ظاهر می‌شوند و می‌توانند احساسات شاعرانه را در کارهای‌شان دخالت دهند. پس اگر جزو افرادی هستید که طبع شاعرانه‌ای دارید و البته دل‌تان نمی‌خواهد در محیط‌های پر سروصدا کار کنید یا از ارتباط با ارباب رجوع فراری هستید، توصیه می‌شود شغل‌تان را از میان یکی از مشاغل پیشنهادی ما انتخاب کنید.

طراح گرافیک

برای ورود به این رشته وارد دانشکده‌های هنری شوید یا در آموزشگاه‌های مرتبط مدرکی را در ارتباط با طراحی گرافیک به‌دست آورید. همه کارها به خودتان بستگی دارد که چقدر می‌خواهید برای موفقیت بیشتر زمان بگذارید. طراحان گرافیک می‌توانند در بخش‌های مطبوعاتی، مجلات مختلف، مراکز تهیه پوستر، بخش‌های تولید آگهی‌ها، طراحی بسته‌بندی محصولات و... مشغول به کار شوند و درآمد خوبی هم داشته باشند.

 هرقدر خلاقیت شما بیشتر باشد و ایده‌های تازه‌ای به فکرتان برسد، درآمدتان بیشتر می‌شود. در این شغل لازم نیست هر روز با مشتریان در ارتباط باشید؛ ایده‌های‌تان را در خلوت خودتان برای ایجاد پوستر و طرح‌های جدید خرج کنید.

نقاش و عکاس

یک شغل و حرفه خلاقانه دیگری است که با روحیات لطیف شاعرانه جور در می‌آید و کمتر به تبادل با افراد مختلف نیاز دارد. البته برای تبدیل شدن به نقاش یا عکاسی مشهور باید با اجتماعات هنری در تماس باشید و کمی خودتان را در گروه‌های هنری درگیر کنید اما هنگام تولید اثر نیازی به مراوده با آدم‌ها ندارید. به عنوان یک هنرمند باید اصول حرفه‌ای این کار را یاد بگیرید، تحصیلات دانشگاهی داشته باشید، دیدتان را نسبت به محیط اطراف تغییر دهید و جزئیات را با دقت بیشتری مشاهده کنید. تمرین و پشتکار به شما کمک می‌کند تا موفق شوید.

پژوهشگر علوم طبیعی

 در واقع در طبیعت و حیات وحش هم طبع شاعری شما گل می‌کند و با روحیه آرام و حساس رمانتیک‌ها هماهنگ است، بنابراین توصیه می‌شود هنگام انتخاب رشته سراغ مشاغل مرتبط با زیست‌شناسی و اکولوژی بروند. این رشته‌ها به تحقیق و پژوهش در محیط‌های طبیعی نیاز دارند و برای انجام کار حرفه‌ای لازم است از پشت میز بلند شوید و بیشتر وقت‌ها در زیستگاه‌های مختلف گیاهی و جانوری مشغول جست‌وجو باشید.

نویسنده

کسانی که طبع شاعرانه دارند عاشق قلم و کاغذ هستند. آنها دوست دارند ایده‌های‌شان را به سرعت روی کاغذ پیاده کنند و چه بسا که این نوشته‌ها به شاهکار هنری یا ادبی تبدیل شود. بنابراین افرادی که حساس، رمانتیک و البته دست به قلم هستند به احتمال زیاد در نویسندگی موفق ظاهر می‌شوند. با این وجود برای تبدیل شدن به نویسنده‌ای چیره‌دست، داشتن استعداد حرف اول را می‌زند. ترجمه رمان و کتاب‌های مختلف هم کار دیگری است که شاید با طبع حساس این افراد جور در بیاید.

در واقع در مورد ترجمه و نویسندگی با همکاران و آدم‌های مختلف سروکار ندارید و از محیط‌های شلوغ و پر هیاهو دور می‌مانید. این شرایط باب طبع افراد رمانتیکی است که برای خلق آثار هنری به محیط خلوت و آرام نیاز دارند و چندان اهل معاشرت و ارتباطات عمومی نیستند. به‌طور مثال سلینجر، نویسنده آمریکایی مشهوری است که می‌گویند آقای نویسنده منزوی صبح تا شب در خانه‌ای پنهان از چشم مردم می‌نشیند و در فضایی به دور از افراد مختلف شاهکارهایش را خلق می‌کند.

چگونه در مصاحبه ها شرکت کنیم؟

یک سری از افراد خوب درس خوانده‌اند و مدارج بالایی دارند اما وقتی می‌خواهند در شغل مورد علاقه‌شان کاری پیدا کنند دچار مشکل می‌شوند. گروهی از این افراد نمی‌توانند در مصاحبه‌های شغلی درباره خودشان خوب حرف بزنند یا به دلیل داشتن فروتنی بیش از حد در همان اولین برخورد با کارفرما، تاثیرات مثبتی ایجاد نمی‌کنند. درنتیجه در مصاحبه رد می‌شوند. بنابراین اگر شما هم تجربه ناموفقی را پشت سر گذاشته‌اید این بار قبل از حضور در مصاحبه‌های شغلی به نکات زیر توجه کنید تا شانس شما برای استخدام بیشتر شود:

پیش از انجام مصاحبه یک بار در محیط کار حاضر شوید. شرایط را ببینید و تصویری از موقعیت در ذهن‌تان داشته باشید. در این صورت در روز مصاحبه آرامش‌تان بیشتر می‌شود. حتی توصیه می‌شود برای چند لحظه کوتاه با فردی که قرار است با شما مصاحبه کند دیداری داشته باشید.

در ذهن خود تصور کنید مصاحبه برای شما موفقیت‌آمیز بوده و در آزمون قبول شده‌اید، اگر دیدگاه شما این باشد که عضوی از شرکت جدید هستید، در این صورت می‌توانید این طرز فکر را در لحن گفتار و رفتارتان هم نشان دهید؛ درنتیجه به موفقیت نزدیک تر می‌شوید. پس مجسم کنید در حال ورود به اتاق مصاحبه هستید، شانه‌های‌تان را عقب نگه دارید، با اعتماد به نفس حرکت کنید و لبخند بزنید.

صاف بنشینید. اگر به شما گفته می‌شود که یکی از صندلی‌ها را برای نشستن انتخاب کنید، سراغ صندلی‌هایی بروید که پشتی محکمی دارد. روی کاناپه لم ندهید. وقتی با وضعیت فیزیکی صاف و محکم روی صندلی می‌نشینید، راحت‌تر می‌توانید صحبت کنید. در فاصله خیلی دور یا خیلی نزدیک ننشینید. باید به اندازه کافی به مصاحبه‌شونده نزدیک باشید تا حرف‌هایش را بشنوید و در عین حال برای حریم شخصی او مزاحمت ایجاد نکنید.

 با انگشتان‌تان بازی نکنید. تا وقتی از شما خواسته نشده لازم نیست قلم و کاغذ دست‌تان باشد؛ این حالت‌ها اضطراب و استرس شما را نشان می‌دهد و در آخر کار کمتر می‌توانید روی پیروزی‌تان حساب کنید.

 از قبل درباره سابقه کاری، میزان تحصیلات، دانشگاه محل تحصیل و پروژه‌هایی که انجام داده‌اید، پاسخ‌هایی در ذهن‌تان داشته باشید و این موارد را چند بار برای خودتان توضیح دهید تا هنگام مصاحبه با اعتماد به نفس بیشتری درباره آنها حرف بزنید.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1392
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
آيا شركت شما هر كاري را كه براي مشتريان مفيد و جذاب باشد، انجام مي‌دهد؟ در اين مطلب هفت سوال اساسي براي روشن شدن اين موضوع پرسيده مي‌شود.

1) دقيقا چرا هر فرد بايد پول خود را به ما بدهد؟

اين يك سوال ساده، اما در عين حال به شدت قدرتمند است كه مي‌تواند در روند توسعه محصول، بازاريابي و عمليات فروش هر سازماني كه مي‌خواهد خريداران خود را جذب كند، مورد استفاده قرار گيرد. وقتي تيم‌هاي كاري با هم همفكري مي‌كنند و خود را جای خریداران هدف قرار می‌دهند تا بدانند چه چیزی را چگونه به مشتری ارائه می‌دهند، اثرگذاری زیادی را ایجاد می‌کنند، به مشکلات مصرف‌کننده پی می‌برند و خریداران راضی‌تری خواهند داشت.

افزایش درآمد ازطریق ایجاد ارزش برای مشتری

فكر كردن از ديد مشتري كاري است كه سازمان‌هاي بزرگ انجام مي‌دهند. مشكل اين است كه سازمان‌ها به‌طور معمول محصولاتي نوآورانه توليد مي‌كنند كه به فروش نمي‌رسد و بنابراين قيمت‌هايي تعيين مي‌كنند كه تنها به يك سود نسبي دست يابند (اما مشتريان همچنان آن قيمت را نيز بالا مي‌دانند) يا استراتژي‌هايي براي بازاريابي تعيين مي‌كنند كه نمي‌تواند بازار را به هيجان آورد.

تمركز بر آنچه واقعا مشتريان را تشويق مي‌كند تا مشتاقانه دست به جيب ببرند، ابهامات را برطرف مي‌كند و كمك مي‌كند انتخاب درستي داشته باشيد. اگر رهبران سازمانی به سازمان‌هاي خود كمك كنند اين سوال اساسي را به‌طور كامل درون سازمان جا انداخته و از آن به عنوان يك ابزار رسمي استفاده كنند، فرهنگي داخلي را در سطح سيستم عملياتي خود شكل مي‌دهند و باعث مي‌شوند كليه كارمندان‌شان در مورد يك نگرش بازاريابي به اتفاق نظر برسند؛ اينكه مي‌خواهيم مصرف‌كننده ما را انتخاب كند و نسبت به اين انتخاب وفادار باشد.

2) آيا در بخش منتخب خود، بهترين‌ها را ارائه مي‌دهيم؟

شركت‌ها زمان زيادي را براي فكر كردن در مورد اينكه چه چيزي براي فروش ارائه دهند، صرف مي‌كنند؛ چه همان محصولات قديمي باشد يا جديد و چه به مشتريان قديمي يا جديد. در هر صورت، اگر آنها بدانند مشتري چرا بايد از آنها خريد كند، عملكرد بهتري خواهند داشت.

هميشه بهترين دفاع حمله است. ممكن است در حال حاضر شما سازمان بزرگي باشيد، يا حتي عنوان بهترين شركت در محدوده خود را به يدك بكشيد، اما ظهور تكنولوژي‌هاي جديد، يعني موانع موجود برای پیشرفت دیگران كاهش مي‌يابد و شما ديگر نمي‌توانيد بر روش‌هاي‌ سنتي موجود تكيه كنيد.

شركت اپل را در نظر بگيريد كه بارها به‌طور كامل وارد صنايع تازه‌اي شده، هزينه‌هاي هنگفتي صرف كرده و راه خود را به سوي موقعيت برتر هموار كرده است.

 مشكلي كه اپل در اين راه با آن مواجه شده، ورود بازيگران قدرتمند ديگري است كه از الگوهاي طراحي دقيق اين شركت كپي‌برداري مي‌كنند.

افزایش درآمد ازطریق ایجاد ارزش برای مشتری

گوگل نيز شرکتی است که وارد صنایع مختلف شده و جایگزین‌های منحصربه‌فردی را برای ابزارهای سودآور کسب‌وکار و سیستم‌های عامل تولید می‌کند و با کمک این اقدامات به‌طور غیرمستقیم روش جست‌وجوی اینترنتی را که در آن پیشتاز دنیا است، رشد می‌دهد. بنابراین تیمی از تکنولوژیست‌های بااستعداد با ایده‌هایی بی‌همتا می‌توانند وفاداری مشتری را حفظ کنند.

پس تنها تعهد به ارائه جذاب‌ترين خدمات به مشتري، بهترين دفاع در برابر تحولات مداوم و ورود مهاجمين به بازار است.

از خودتان بپرسيد: آيا در صنعتي كه در آن فعاليت مي‌كنيد، به عنوان يك شركت شايسته شناخته مي‌شويد؟ آيا محصول شما ويژگي‌هاي مفيدي براي مشتري دارد؟ آيا به آنها كمك مي‌كنيد براي پيروزي در بازارهاي پايين دستي خودشان، مزيت رقابتي لازم را به دست آورند؟

3) آيا نحوه خريد مشتري را تا حد ممكن آسان كرده‌ايم؟

شركت آمازون امتياز «1-كليك» را ايجاد كرد تا كاربران نه تنها از وارد كردن دستي اطلاعات صدور صورتحساب و ترابري راحت شوند، بلكه حتي ديگر نيازی نباشد فرآيند سبد خريد را طي كنند. اين كار باعث شد كاربر زمان و انرژي كافي براي كليك‌ كردن بيشتر داشته باشد و درنتيجه ميزان خريد از آمازون بالا برود.

بعد از اینکه آمازون ابزار کتاب الکترونیکی موبایل خود را برای تسهیل در کتاب خواندن تولید کرد، روش‌های خلاقانه دیگری را مانند سفارش و ارسال محتوا به صورت وایرلس به دنبال آن ایجاد کرد که نشان‌دهنده توجه این شرکت به این سوال است.

فرآیندی که آمازون از طریق آن روشی برای موفقیت در ساده‌سازی سفارش آنلاین و ارسال دیجیتال کالا پیدا کرده بود، می‌تواند در مورد هر گونه کالا و خدماتی به‌کار رود؛ به شرطی که روش‌های ممکن برای پاسخ به این سوال در آن در نظر گرفته شود. این سوال کاربرد گسترده‌تری دارد: هدف ثابت ما همواره باید این باشد که کلیه بخش‌های سفر خرید مشتری را آسان‌تر کنیم، روش‌های مناسبی پیدا کنیم که مشتری بتواند محصولات جدید را کشف و امتحان کند و موانع یا بوروکراسی اداری را از بین ببریم تا بتواند راحت‌تر هزینه‌های خرید خود را بپردازد.

در واقع ما باید یک تجارت بدون اصطکاک در مفهوم گسترده ایجاد کنیم.

میانگین زمانی که طول می‌کشد تا مشتری وارد فرآیند خرید شود، پیشنهاد خرید را تکمیل کند، چانه‌زنی کرده و قرارداد را منعقد کند و از مقایسه محصول ما با محصولات شرکت‌های دیگر منصرف شود، چقدر است؟ هر یک از این مراحل باید کوتاه شوند و بنابراین گروه‌های داخلی در سازمان‌ها فرصت دارند روش‌های ساختاری برای این اقدام پیدا کنند. انگیزه شما برای انجام این کار این است که از شکست کسب‌وکارتان جلوگیری و زمان صدور صورتحساب برای مشتری را تسریع کنید.

4) آیا مشتریان در مورد ما بهترین چیزها را به دوستان خود می‌گویند؟

عملکرد خوب ممکن است مشتریان شما را نگه دارد؛ اما عملکرد عالی به‌طور مشهودی حاصل تلاش‌های بازاریابی را چند برابر می‌کند. جذبه خاص برخی سازمان‌ها به‌طور ارادی به دست آمده و تصادفی نیست. این شرکت‌ها به صورت آگاهانه می‌خواهند از سوی مشتریان دوست داشته شوند. این شکل مفید، سالم و حیاتی از یک نیازمندی است. رهبران سازمانی برای رسیدن به این موقعیت کارمندان‌شان را طوری متمرکز می‌کنند تا جایی که ممکن است در وظایف خاص خود مفید باشند و ارزش شرکت خود را فراتر از پول به تصویر بکشند. این حسن نیت به شرکت‌ها هنگام نوآوری در حوزه‌های جدید قدرت می‌دهد و باعث می‌شود هنگام بروز اشتباه اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند.

شرکت خرده‌فروشی آمریکایی نوردستورم (Nordstorm)، اغلب نمونه خوبی برای خدمات‌دهی به مشتری شناخته می‌شود. رئیس این شرکت زمانی به شوخی گفته بود شرکتش بر این موضوع متمرکز است؛ چون «وقتی مشتری از شما راضی باشد، بیشتر خرید می‌کند.» اما چالشی که به گفته او در این مسیر وجود دارد این است که «چیزی که مشتری را راضی می‌کند، تغییر یابد.» در واقع، تغییر از فروشگاه‌های زنجیره‌ای فیزیکی به تجارت الکترونیک چالش‌هایی برای مزیت رقابتی نوردستورم ایجاد کرده است؛ چون فروشگاه‌های آن از کارمندان فروش بسیار باتجربه و کاملا متعهد بهره می‌برد. چالشی که فروشگاه اینترنتی نوردستورم با آن مواجه شد این بود که این حس انسانی قدرتمند را در تجربه اینترنتی مشتریان نیز انتقال دهد.

5) آیا افرادی در سازمان ما وجود دارند که مشتریان را دور می‌کنند؟

فروش کار زمانبری است و مطمئنا فرمول خاصی ندارد. همچنین مسوولیت فروش به تنهایی بر عهده افرادی نیست که کارشان به‌طور مستقیم به تعداد واحدهای فروش رفته مرتبط می‌شود. هر تعاملی که هر یک از افراد سازمان با مشتری دارد، یک فرصت بازاریابی محسوب می‌شود. عدم قدردانی کامل از کارمندان می‌تواند به‌طور غیرارادی به روابط داخلی سازمان و بدتر از آن روابط با مشتری آسیب بزند.

افزایش درآمد ازطریق ایجاد ارزش برای مشتری

افرادی که به‌طور مستقیم درگیر فرآیند فروش نیستند، می‌توانند پیام‌های متناقضی در مورد میزان ارزش مشتری ارسال کنند. این پیام‌های متناقض ممکن است باعث شود مشتری در مورد عملکرد و تعهد شرکت بعد از امضای قرارداد فروش شک کند.

بنابراین، درست همان‌طور که کارمندان روابط عمومی یا پذیرش به عنوان «تصویر اولیه» و افرادی که به‌طور مستقیم با مشتریان ارتباط دارند استخدام می‌شوند و آموزش می‌بینند، باید به بقیه کارمندان هم فارغ از اینکه چقدر از تعامل مستقیم با مشتری دور هستند، کمک شود تا در نقش خود نمایندگان خوبی برای شرکت باشند، وجهه خوبی از شرکت را به مشتری نشان دهند و با تلاش‌های همکاران «خط مقدم» خود همراهی کنند تا نیازهای مشتری برطرف شود.

در واقع هدف شرکت باید ایجاد انسجام جامع به سوی یک طرز فکری‌جمعی باشد: حفظ منافع شخصی هنگام همدردی با چالش‌ها، نگرانی‌ها و نیازهای مشتریان و مشخص کردن نقش هر یک از کارمندان در مشارکت برای ایجاد تجربه خوب مشتری. در واقع همه کارمندان باید خالصانه به فکر مشتری باشند.

6) آیا از مشتریان می‌پرسیم چه کار دیگری می‌توانیم برای آنها انجام دهیم؟

شما باید به صورت دائم و فعال بهترین مشتریان را در نظر بگیرید؛ یعنی مشتریانی که تاکنون خرید زیادی از شما انجام داده‌اند و نیز مشتریانی که پتانسیل بیشتر خرید کردن را دارند.

گروه‌های فروش بیشتر اوقات به این فکر می‌کنند که یک محصول را به مشتریان بیشتری بفروشند. درحالی‌که علاوه‌بر آن، باید بپرسید آیا چیزهای دیگری وجود دارد که این مشتریان آنها را از جای دیگری تهیه می‌کنند یا آیا چیزهای کاملا جدید دیگری هست که آنها نیاز داشته باشند و شما بتوانید برای فروش به آنها پیشنهاد دهید.

 اگر روابط خوبی با مشتری داشته باشید و همیشه راهکاری را به آنها ارائه دهید، در موقعیت خوبی قرار دارید که دیگر نیازهای آنها را نیز پاسخگو باشید.

برای انجام این کار، باید عمیقا ساختارهای کسب‌وکار آنها و رفتارهای خریدشان را بشناسید تا بتوانید تهدیدها و فرصت‌های جدید را پیش‌بینی کنید.

تیم‌های تحقیقاتی سازمان می‌توانند عملکرد بازار را پیدا کنند، اما در کنار آن، همه کارمندان باید بدانند شما چه چیزی می‌فروشید، چرا محصولی که می‌فروشید مفید است و چگونه می‌توان آن را مقایسه کرد. به علاوه، باید کارمندان‌تان را تشویق کنید و از آنها انتظار داشته باشید در مورد صنعت حوزه‌ فعالیت‌شان اطلاعات داشته باشند و از طریق یک طرح ساختاریافته به مشتریان خود کمک کنند. در غیر این صورت، نمی‌توان از آنها انتظار داشت نوآوری کنند، تغییر را مدیریت کنند و در نهایت وظیفه خود را در ایجاد ارزش افزوده به درستی انجام دهند.

شاید انجام این کار در بنگاه‌های نوپا آسان‌تر باشد؛ چرا که بسیاری از کارمندان همراه با شرکت رشد می‌کنند. اما حتی شرکت‌های بزرگ و اختلاطی نیز می‌توانند حداقل فرصت‌ها و مشوق‌هایی برای درگیر کردن کارمندان خود ایجاد کنند. پرداختن به این موضوع در سازمان‌های بزرگ‌تر و قدیمی‌تر حتی می‌تواند حیاتی‌تر باشد.

7) آیا از مشتریان می‌خواهیم در نوآوری به ما کمک کنند؟

اینکه مشتریان به وضوح و روراست به شما بگویند که چه چیز محصول شما را دوست دارند، چه چیزی باید تغییر کند، از چه ویژگی‌های دیگری استقبال می‌کنند، چه مقدار مبلغ دیگر حاضرند بابت محصول شما بپردازند و نظرشان راجع به رقبای مستقیم شما چیست، موقعیتی بسیار ایده‌آل برای شما ایجاد می‌کند.

افزایش درآمد ازطریق ایجاد ارزش برای مشتری

البته ممکن است نتوانید همه این سوال‌ها را به‌طور مستقیم از مشتریان بپرسید یا ممکن است آنها آمادگی نداشته باشند که پاسخ دهند؛ اما روش‌های بهتری وجود دارد تا دریابید کدام فعالیت‌ها برای همراه‌کردن مشتری مفیدتر است و چه اصلاحاتی باید انجام دهید تا ارزشی مطابق میل مشتری ایجاد کنید. بنابراین، باید روابطی اطمینان‌بخش ایجاد کنید که اجازه می‌دهد رفتاری آزاد و در عین حال محتاطانه با مشتریان داشته باشید تا به‌طور مستقیم به بینش عملی در قبال آن دست یابید. به عنوان مثال، می‌توانید مشتریان را به جلسات لابراتوار تحقیق و توسعه (R&D) خود دعوت کنید و آنها را تشویق کنید از نقش‌ سنتی همیشگی خود بیرون بیایند، سپس درمورد واکنش‌های آنها گفت‌وگو کنید.

در این فضا، بهترین مشتریان شما لزوما بزرگ‌ترین خریداران احتمالی نیستند. بنابراین، ابتدا باید مشتریانی را درگیر کنید که دربرابر همکاری منعطف هستند و شما قوی‌ترین رابطه را با آنها دارید تا در این صورت یک یادگیری مفید دوجانبه ایجاد شود.

به‌هرحال، نباید از مشتریانی که در ابتدا اشتیاق چندانی از خود نشان نمی‌دهند صرف‌نظر کنید، بلکه روی آنها کار کنید، جزئیات طرح‌تان را با آنها به اشتراک بگذارید و برخی نتایج را به آنها نشان دهید تا مزایای پیوستن به شما را بدانند.

این نکته را به خاطر داشته باشید که یک کسب‌وکار دو هدف دارد: اول، کسب درآمد بیشتر و دوم، ایجاد ارزش برای مشتری. تنها مسیر پایدار برای رسیدن به هدف اول، تحقق هدف دوم است. موفقیت متناسب با تعهد کامل سازمان شما به فروش بیشتر با ارائه ارزش به داشتن مشتری‌های بیشتری منجر می‌شود.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1386
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
محققان دانشگاه «هریوت وات ادینبورگ» واقع در اسکاتلند دریافتند افرادی که دارای مشاغل پیچیده ماننده وکالت و طراحی گرافیک هستند، حافظه قوی تری دارند.

محققان دانشگاه «هریوت وات ادینبورگ» واقع در اسکاتلند دریافتند افرادی که دارای مشاغل پیچیده ماننده وکالت و طراحی گرافیک هستند، حافظه قوی تری دارند.

 در این تحقیقات با مطالعه وضعیت حافظه هزار داوطلب اسکاتلندی بالاتر از 70 سال، مشخص شد میزان پیچیدگی شغل فرد با وضعیت حافظه وی در سنین بالا ارتباط مستقیم دارد.

یکی از نظریه هایی که در رابطه با تحقیقات موردبحث مطرح شده این است که محیط های پرهیجان، موجب افزایش «ذخایر شناختی» می شود و در نتیجه مغز در برابر فراموشی به دلیل کهولت سن، مقاومت بیشتری می کند.

آزمون های مورد استفاده در این تحقیقات شامل ارزیابی حافظه، سرعت پردازش و قابلیت تفکر و همچنین پاسخگویی به مجموعه ای از پرسش ها درباره شرایط و محیط شغلی افراد بوده است.

در این تحقیقات، محققان نشان دادند افرادی مانند مهندسین و معلمان که در زمان انجام شغل خود نیازمند مهارت های ارتباطی و فیزیکی پیچیده تر هستند، در مقایسه با افرادی مانند کارگران کارخانه، کتابداران و قالی بافان که در مشاغل فیزیکی فعالیت می کنند، امتیازات بالاتری را در آزمون های حافظه و تفکر کسب می کنند.

با وجود این که مطالعه مورد بحث تنها به ارتباط مستقیم فعالیت شغلی با توانایی شناختی فرد در کهنسالی پرداخته است، به اعتقاد محققان، به طور کلی فعال نگه داشتن مغز در طول دوره زندگی یکی از عوامل موثر بر تقویت حافظه است.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1383
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
مهارت‌ های تفکر خلاق برای موفقیت حیاتی است. یک مدیر معمولی 50 درصد یا مقدار بیشتری از زمان خود را صرف حل مسئله به تنهایی یا به کمک دیگران می‌کند.

مهارت‌های تفکر خلاق برای موفقیت حیاتی است. یک مدیر معمولی 50 درصد یا مقدار بیشتری از زمان خود را صرف حل مسئله به تنهایی یا به کمک دیگران می‌کند. توانایی مقابله با دشواری‌ها و حل مشکلات بیش از هر چیز تعیین‌کننده رویدادهای کسب‌وکار است. در حقیقت می‌توان گفت فردی که مهارت‌های ضعیفی در تفکر خلاق دارد مجبور است برای افرادی کار کند که از مهارت‌های پیشرفته‌تر تفکر خلاق بهره می‌برند.

خلاقیت مانند راندن دوچرخه یا کار با کامپیوتر یک مهارت است که می‌توان آن را با تمرین یاد گرفت و بهبود بخشید. به علاوه، به نظر می‌رسد ارتباط مستقیمی بین کمیت ایده‌های جدیدی که در کار مطرح می‌کنید و میزان موفقیت‌ وجود دارد. یک ایده یا بینش جدید می‌تواند برای تغییر مسیر کاری یا تحول کل شرکت کافی باشد. سودآوری، درآمد و مشتریان آینده شرکت‌ به میزان خلاقیت شما بستگی دارند.

به یاد داشته باشید هر آنچه هستید و خواهید بود نتیجه روش استفاده از ذهنتان است. اگر کیفیت تفکر خود را بهبود بخشید، کیفیت زندگی‌تان نیز بهبود می‌یابد.

متاسفانه، اکثریت افراد اصلا تفکر خلاق ندارند یا بهره‌ کمی از آن برده‌اند. آن‌ها در گوشه امن خود محبوس هستند و سعی می‌کنند با تکرار رفتار و گفتار گذشته، شرایط فعلی‌شان را حفظ کنند. به همین دلیل امرسون معتقد است که «ثبات ابلهانه محصول ذهن‌های کوچک است».

فرصت‌های بزرگی برای پیشرفت و موفقیت در دسترس همگان است که نادیده گرفته می‌شود.

بیایید با روشی کاملا جدید به دنیا نگاه کنیم.

منابع اصلی خلاقیت

همه افراد خلاق هستند. خلاقیت ویژگی طبیعی و ذاتی افراد مثبت‌اندیشی است که عزت‌نفس بالایی دارند. شرکت‌هایی که محیط کاری مثبتی ایجاد می‌کنند، جریانی دائمی از ایده‌ها را از سوی همه کارمندان دریافت می‌کنند.

خلاقیت در کسب‌ و‌ کار

عواملی که تا حد زیادی تعیین‌کننده خلاقیت شما هستند، کدامند؟ در اینجا به سه مورد مهم اشاره می‌کنیم. نخستین عامل تجربیات گذشته است. آنچه در گذشته برای شما روی داده است، اثر زیادی بر میزان خلاقیت‌تان در زمان حال دارد.

1. تاثیر گذشته    

به نظر می‌رسد افراد خلاق به علت سوابقشان خود را بسیار خلاق می‌دانند. ایده‌پردازی امری معمول و طبیعی برای آن‌ها است.

از طرف دیگر، افراد غیرخلاق از دوران کودکی در محیط‌های منفی بوده‌اند که این منفی‌نگری در محیط‌های مختلف کاری ادامه می‌یابد و باعث می‌شود باور کنند که اصلا خلاق نیستند. حتی وقتی ایده‌های خوبی دارند که اغلب چنین نیز هست، آن ایده را پس می‌زنند یا نادیده می‌گیرند و معتقدند اگر آن‌ها ایده‌پرداز باشند، نتایج چندان جالب نخواهد بود.

وقتی برای شرکتی کار می‌کنید (کار می‌کرده‌اید) که شما را به ارائه ایده‌های جدید تشویق و ترغیب می‌کند و روسا و همکاران با علاقه و احترام به ایده‌هایتان توجه می‌کنند، احساس می‌کنید در کارتان خلاق‌تر هستید.

2. قدرت حال

دومین عامل تعیین‌کننده میزان خلاقیت شما، شرایط فعلی‌تان است. آیا به ارائه ایده‌های جدید در محل کارتان تشویق می‌شوید؟ آیا افراد با هم صمیمی هستند و ایده‌هایشان را با هم در میان می‌گذارند یا ایده‌هایتان مورد تمسخر و انتقاد قرار می‌گیرد؟


در دهه 1990، ایست‌مَن کُداک یک شرکت 60 میلیارد دلاری با 140.000 کارمند بود. این شرکت در طول دهه‌های متمادی بر دنیای فیلم دوربین مسلط بود. در آن وقت بود که دانشمندان و محققان ایست‌مَن کُداک پس از سال‌ها تلاش فرایند جدیدی به نام «عکاسی دیجیتال» را کشف کردند که دیگر  برای عکاسی و چاپ عکس نیازی به فیلم دوربین نداشت. وقتی این کشف را با مدیران ارشد در میان گذاشتند، به شدت مورد انتقاد قرار گرفتند و روسا به آن‌ها گفتند «این ایده اصلا جالب نیست. کداک یک شرکت فیلم‌سازی است، درحالی‌که این تکنولوژی نیازی به فیلم ندارد».

آن‌ها را به دفترها و آزمایشگاه‌هایشان برگرداندند و گفتند که این تکنولوژی پیروزمندانه را فراموش کنند. بقیه ماجرا طولانی است. پس از چند سال دوربین‌سازان ژاپنی ایده عکاسی دیجیتال را مطرح کرده و دوربین‌های دیجیتال را یکی پس از دیگری به بازار ارائه کردند و کداک به سرعت از بازار محو شد.

3. شخصی که شما می‌بینید

سومین عاملِ تعیین‌کننده میزان خلاقیت، تصویری است که از خود دارید. آیا خود را شخصی خلاق می‌دانید؟ آیا فکر می‌کنید از خلاقیت زیادی برخوردارید یا نه؟ تحقیقات متعدد نشان می‌دهد که 95 درصد افراد استعداد کار با درجه بالایی از خلاقیت را دارند. تحقیقی که توسط هاوارد گاردنر در دانشگاه هاروارد انجام شد نشان داد که روش‌های تفکر متعددی وجود دارد و هر فرد حداقل در یک حوزه نابغه است. به این ترتیب، کلید آزادسازی خلاقیت این است که خود را فردی بسیار خلاق بدانید.

بازی درونی

تیموتی گالوِی در کتاب خود با عنوان «بازی درونی گلف» به ما می‌آموزد که راه تبدیل شدن به گلف‌بازی بهتر این است که تصور کنید گلف‌بازی حرفه‌ای هستید و طوری بازی کنید انگار پیش‌تر در مسابقات قهرمانی شرکت کرده‌اید. تفکر درباره خودتان به عنوان یک گلف‌باز عالی، بازی شما را به سرعت بهبود می‌بخشد.

به همین ترتیب، یکی از روش‌های افزایش خلاقیت این است که خود را شخص بسیار خلاقی بدانید.

بارها و بارها با خودتان تکرار کنید، «من یک نابغه هستم! من یک نابغه هستم! من یک نابغه هستم!»

خود را شخص بسیار خلاقی تصور کنید. تصور کنید از خلاقیت فراوانی برخوردارید و هیچ مشکلی در دنیا وجود ندارد که با استفاده از ذهن خلاق خود از عهده حل آن برنیایید. تصور کنید هیچ هدفی وجود ندارد که با ایده‌پردازی برای تحقق آن قابل‌دستیابی نباشد. تصور کنید هیچ مانعی وجود ندارد که با استفاده از ذهن خلاق خود نتوانید بر آن غلبه کنید و درست مانند پرتو لیزری که فلز را می‌برد آن مانع را از میان بردارید.

خبر خوب اینکه همه افراد ذاتا خلاق هستند. خلاقیت ابزاری است که در طبیعت بشر نهاده شده تا ضامن بقای او باشد و کمک کند تا از عهده مشکلات غیرقابل اجتناب و چالش‌های زندگی روزمره برآید. تنها تفاوت در این است که بعضی افراد از حداکثر خلاقیت ذاتی خود استفاده می‌کنند، درحالی‌که دیگران بهره کمی از آن می‌برند.

سه محرک خلاقیت

تصور کنید یک فنجان قهوه برای خود می‌ریزید و کمی شکر به آن اضافه می‌کنید. سپس کمی می‌نوشید و می‌بینید هنوز تلخ است. چه اتفاقی افتاده است؟ پاسخ این است که شکر را هم نزده‌اید تا با قهوه مخلوط شود.

خلاقیت نیز مانند شکر در ته فنجان قهوه است. باید آن را هم بزنید تا حل شده و با همه نوشیدنی آمیخته شود.

سه عامل

خلاقیت نیز مانند هم زدن شکر در فنجان قهوه توسط سه عامل مخلوط می‌شود که همه آن‌ها تحت کنترل شما است.

خلاقیت در کسب‌ و‌ کار

1. اهداف جذاب

هرچه خواسته خود را شفاف‌تر بدانید و فکر مثبت و هیجان بیشتری برای دستیابی به آن داشته باشید، خلاق‌تر خواهید بود و ایده‌های بیشتری به ذهنتان می‌رسد. هرچه چیزی را بیشتر بخواهید، احتمال بیشتری وجود دارد که روش‌هایی خلاقانه برای دستیابی به آن پیدا کنید. به همین دلیل می‌گویند «هیچ فرد غیر خلاقی وجود ندارد، مگر افرادی که هیچ هدفی ندارند که به‌شدت مشتاق آن باشند».

یک هدف را مشخص کنید که اگر به آن دست یابید، بیشترین اثر مثبت را بر زندگیتان خواهد داشت. آن‌ را با شفافیتی روی کاغذ بنویسید که حتی یک کودک هم بفهمد. درک اینکه چه چیزی را بیشتر از همه می‌خواهید، محرک ایده‌هایی کاربردی برای رسیدن به هدف است.

2. مشکلات دشوار

این مشکلات بزرگترین محرک‌ها برای رسیدن به خلاقیت بیشتر هستند. اگر مشکل یا مانعی وجود دارد که شما را از دستیابی به چیزی که برایتان مهم است بازمی‌دارد، بدانید که توانایی و خلاقیت شگفت‌انگیزی برای از میان برداشتن آن دارید.

شفافیت برای تفکر خلاقانه حیاتی است. روش دستیابی به شفافیت بیشتر این است: نخست، هدف کلی یا جزئی خود را مشخص کنید. چه چیزی را در حوزه خاصی از زندگی می‌خواهید؟ سپس از خود بپرسید «چرا قبلا به این هدف فکر نکرده‌ام؟ چرا قبلا به این هدف نرسیده‌ام؟»

سپس بپرسید «از میان همه عواملی که مانع دستیابی من به هدف شده است، بزرگترین و مهم‌ترین عامل کدام است؟»

وقتی بزرگترین مانع یا مشکلی که شما را از دستیابی به مهم‌ترین هدفتان بازمی‌دارد را مشخص کردید، ذهنتان یکی پس از دیگری شروع به خلق ایده‌ها می‌کند تا آن مشکل را حل کرده و مانع را از میان بردارد.

3. سوالات متمرکز

پرسیدن سوالاتی از خود و دیگران که شما را مجبور به تفکر عمیق درباره شرایط موجود کند، یکی از محرک‌های اصلی خلاقیت است. جیم کالینز در کتاب خود «از خوب به عالی» اشاره می‌کند که یکی از نشانه‌های شرکت‌های برتر این است که مدیران اجرایی «سوالات بی‌رحمانه‌ای» از خود می‌پرسند که آن‌ها را مجبور می‌کند عمیقا به شرایط موجود فکر کنند.

پیتر دراکر در جمله معروف خود می‌گوید «من مشاور نیستم. رُک‌کو هستم. پاسخ نمی‌دهم؛ فقط سوالات دشواری از افراد می‌پرسم که باید تلاش کنند پاسخ‌های مخصوص به خود را بیابند».

در این کتاب، مجموعه سوالاتی را می‌آموزید که می‌توانید برای آزادسازی خلاقیت خود بپرسید و به آن‌ها پاسخ دهید و به شما امکان می‌دهند که به عمق موضوع نفوذ کنید. هرچه سوالاتتان دقیق‌تر و متمرکزتر باشد، بازتاب‌های خلاقانه ذهنتان با سرعت بیشتری پاسخ هایی کاربردی ارائه خواهند کرد.

آزمایش فرضیه‌ها

یکی از قدرتمندترین راه‌ها برای برانگیختن خلاقیت این است که مدام فرضیات خود را آزمایش کنید. اطمینان حاصل کنید که اهداف، مشکلات و سوالاتی که مطرح می‌کنید، واقعیت‌های زندگی و شرایط فعلی‌تان هستند. تمرکز بر اهداف اشتباه یا مشکلات اشتباه بی‌ثمر است.

خلاقیت در کسب‌ و‌ کار

مدام از خود بپرسید «فرضیات من چیست؟» بدانید که بسیاری از فرضیات شما درباره زندگی، کار، مشتریان، پول، بازار و افراد دیگر اشتباه، نسبتا اشتباه یا گاهی کاملا اشتباه است.

فرضیات واضح شما چیست؟ فرضیات پنهان یا ناخودآگاه شما چیست؟ و مهم‌تر از همه اینکه اگر محبوب‌ترین فرضیاتتان غلط از آب درآید، چه می‌شود؟

فرضیات اشتباه منشا هر شکستی‌ است. هرگاه با مشکلات، مقاومت یا دشواری‌هایی مواجه شدید، از خود بپرسید «فرضیات من چیست؟ اگر فرضیاتم اشتباه باشد، چه می‌شود؟»
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1358
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
چطور برای مشتریان خود مفید و جذاب باشید,آیا شرکت شما هر کاری را که برای مشتریان مفید و جذاب باشد، انجام می‌دهد؟ در این مطلب هفت سوال اساسی برای روشن شدن این موضوع پرسیده می‌شود.


1) دقیقا چرا هر فرد باید پول خود را به ما بدهد؟

این یک سوال ساده، اما در عین حال به شدت قدرتمند است که می‌تواند در روند توسعه محصول، بازاریابی و عملیات فروش هر سازمانی که می‌خواهد خریداران خود را جذب کند، مورد استفاده قرار گیرد.

 

وقتی تیم‌های کاری با هم همفکری می‌کنند و خود را جای خریداران هدف قرار می‌دهند تا بدانند چه چیزی را چگونه به مشتری ارائه می‌دهند، اثرگذاری زیادی را ایجاد می‌کنند، به مشکلات مصرف‌کننده پی می‌برند و خریداران راضی‌تری خواهند داشت.

 

فکر کردن از دید مشتری کاری است که سازمان‌های بزرگ انجام می‌دهند. مشکل این است که سازمان‌ها به‌طور معمول محصولاتی نوآورانه تولید می‌کنند که به فروش نمی‌رسد و بنابراین قیمت‌هایی تعیین می‌کنند که تنها به یک سود نسبی دست یابند

 

(اما مشتریان همچنان آن قیمت را نیز بالا می‌دانند) یا استراتژی‌هایی برای بازاریابی تعیین می‌کنند که نمی‌تواند بازار را به هیجان آورد.

 

تمرکز بر آنچه واقعا مشتریان را تشویق می‌کند تا مشتاقانه دست به جیب ببرند، ابهامات را برطرف می‌کند و کمک می‌کند انتخاب درستی داشته باشید.

 

اگر رهبران سازمانی به سازمان‌های خود کمک کنند این سوال اساسی را به‌طور کامل درون سازمان جا انداخته و از آن به عنوان یک ابزار رسمی استفاده کنند،

 

فرهنگی داخلی را در سطح سیستم عملیاتی خود شکل می‌دهند و باعث می‌شوند کلیه کارمندان‌شان در مورد یک نگرش بازاریابی به اتفاق نظر برسند؛ اینکه می‌خواهیم مصرف‌کننده ما را انتخاب کند و نسبت به این انتخاب وفادار باشد.

 

2) آیا در بخش منتخب خود، بهترین‌ها را ارائه می‌دهیم؟

شرکت‌ها زمان زیادی را برای فکر کردن در مورد اینکه چه چیزی برای فروش ارائه دهند، صرف می‌کنند؛ چه همان محصولات قدیمی باشد یا جدید و چه به مشتریان قدیمی یا جدید. در هر صورت، اگر آنها بدانند مشتری چرا باید از آنها خرید کند، عملکرد بهتری خواهند داشت.

 

همیشه بهترین دفاع حمله است. ممکن است در حال حاضر شما سازمان بزرگی باشید، یا حتی عنوان بهترین شرکت در محدوده خود را به یدک بکشید، اما ظهور تکنولوژی‌های جدید، یعنی موانع موجود برای پیشرفت دیگران کاهش می‌یابد و شما دیگر نمی‌توانید بر روش‌های‌ سنتی موجود تکیه کنید.

 

شرکت اپل را در نظر بگیرید که بارها به‌طور کامل وارد صنایع تازه‌ای شده، هزینه‌های هنگفتی صرف کرده و راه خود را به سوی موقعیت برتر هموار کرده است.

 

مشکلی که اپل در این راه با آن مواجه شده، ورود بازیگران قدرتمند دیگری است که از الگوهای طراحی دقیق این شرکت کپی‌برداری می‌کنند.

 

گوگل نیز شرکتی است که وارد صنایع مختلف شده و جایگزین‌های منحصربه‌فردی را برای ابزارهای سودآور کسب‌وکار و سیستم‌های عامل تولید می‌کند و با کمک این اقدامات به‌طور غیرمستقیم روش جست‌وجوی اینترنتی را که در آن پیشتاز دنیا است، رشد می‌دهد.

 

بنابراین تیمی از تکنولوژیست‌های بااستعداد با ایده‌هایی بی‌همتا می‌توانند وفاداری مشتری را حفظ کنند.

 

پس تنها تعهد به ارائه جذاب‌ترین خدمات به مشتری، بهترین دفاع در برابر تحولات مداوم و ورود مهاجمین به بازار است.

 

از خودتان بپرسید: آیا در صنعتی که در آن فعالیت می‌کنید، به عنوان یک شرکت شایسته شناخته می‌شوید؟ آیا محصول شما ویژگی‌های مفیدی برای مشتری دارد؟ آیا به آنها کمک می‌کنید برای پیروزی در بازارهای پایین دستی خودشان، مزیت رقابتی لازم را به دست آورند؟

 

3) آیا نحوه خرید مشتری را تا حد ممکن آسان کرده‌ایم؟

شرکت آمازون امتیاز «1-کلیک» را ایجاد کرد تا کاربران نه تنها از وارد کردن دستی اطلاعات صدور صورتحساب و ترابری راحت شوند، بلکه حتی دیگر نیازی نباشد فرآیند سبد خرید را طی کنند.

 

این کار باعث شد کاربر زمان و انرژی کافی برای کلیک‌ کردن بیشتر داشته باشد و درنتیجه میزان خرید از آمازون بالا برود.

 

بعد از اینکه آمازون ابزار کتاب الکترونیکی موبایل خود را برای تسهیل در کتاب خواندن تولید کرد، روش‌های خلاقانه دیگری را مانند سفارش و ارسال محتوا به صورت وایرلس به دنبال آن ایجاد کرد که نشان‌دهنده توجه این شرکت به این سوال است.

 

فرآیندی که آمازون از طریق آن روشی برای موفقیت در ساده‌سازی سفارش آنلاین و ارسال دیجیتال کالا پیدا کرده بود،می‌تواند در مورد هر گونه کالا و خدماتی به‌کار رود؛ به شرطی که روش‌های ممکن برای پاسخ به این سوال در آن در نظر گرفته شود.

 

این سوال کاربرد گسترده‌تری دارد: هدف ثابت ما همواره باید این باشد که کلیه بخش‌های سفر خرید مشتری را آسان‌تر کنیم، روش‌های مناسبی پیدا کنیم که مشتری بتواند محصولات جدید را کشف و امتحان کند و موانع یا بوروکراسی اداری را از بین ببریم تا بتواند راحت‌تر هزینه‌های خرید خود را بپردازد.

 

در واقع ما باید یک تجارت بدون اصطکاک در مفهوم گسترده ایجاد کنیم.

 

میانگین زمانی که طول می‌کشد تا مشتری وارد فرآیند خرید شود، پیشنهاد خرید را تکمیل کند، چانه‌زنی کرده و قرارداد را منعقد کند و از مقایسه محصول ما با محصولات شرکت‌های دیگر منصرف شود، چقدر است؟

 

هر یک از این مراحل باید کوتاه شوند و بنابراین گروه‌های داخلی در سازمان‌ها فرصت دارند روش‌های ساختاری برای این اقدام پیدا کنند. انگیزه شما برای انجام این کار این است که از شکست کسب‌وکارتان جلوگیری و زمان صدور صورتحساب برای مشتری را تسریع کنید.

 

4) آیا مشتریان در مورد ما بهترین چیزها را به دوستان خود می‌گویند؟

عملکرد خوب ممکن است مشتریان شما را نگه دارد؛ اما عملکرد عالی به‌طور مشهودی حاصل تلاش‌های بازاریابی را چند برابر می‌کند. جذبه خاص برخی سازمان‌ها به‌طور ارادی به دست آمده و تصادفی نیست.

 

این شرکت‌ها به صورت آگاهانه می‌خواهند از سوی مشتریان دوست داشته شوند.

 

این شکل مفید، سالم و حیاتی از یک نیازمندی است. رهبران سازمانی برای رسیدن به این موقعیت کارمندان‌شان را طوری متمرکز می‌کنند تا جایی که ممکن است در وظایف خاص خود مفید باشند و ارزش شرکت خود را فراتر از پول به تصویر بکشند.

 

این حسن نیت به شرکت‌ها هنگام نوآوری در حوزه‌های جدید قدرت می‌دهد و باعث می‌شود هنگام بروز اشتباه اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند.

 

شرکت خرده‌فروشی آمریکایی نوردستورم (Nordstorm)، اغلب نمونه خوبی برای خدمات‌دهی به مشتری شناخته می‌شود.

 

رئیس این شرکت زمانی به شوخی گفته بود شرکتش بر این موضوع متمرکز است؛ چون «وقتی مشتری از شما راضی باشد، بیشتر خرید می‌کند.» اما چالشی که به گفته او در این مسیر وجود دارد این است که «چیزی که مشتری را راضی می‌کند، تغییر یابد.»

 

در واقع، تغییر از فروشگاه‌های زنجیره‌ای فیزیکی به تجارت الکترونیک چالش‌هایی برای مزیت رقابتی نوردستورم ایجاد کرده است؛ چون فروشگاه‌های آن از کارمندان فروش بسیار باتجربه و کاملا متعهد بهره می‌برد.

 

چالشی که فروشگاه اینترنتی نوردستورم با آن مواجه شد این بود که این حس انسانی قدرتمند را در تجربه اینترنتی مشتریان نیز انتقال دهد.

 

5) آیا افرادی در سازمان ما وجود دارند که مشتریان را دور می‌کنند؟

فروش کار زمانبری است و مطمئنا فرمول خاصی ندارد. همچنین مسوولیت فروش به تنهایی بر عهده افرادی نیست که کارشان به‌طور مستقیم به تعداد واحدهای فروش رفته مرتبط می‌شود.

 

هر تعاملی که هر یک از افراد سازمان با مشتری دارد، یک فرصت بازاریابی محسوب می‌شود. عدم قدردانی کامل از کارمندان می‌تواند به‌طور غیرارادی به روابط داخلی سازمان و بدتر از آن روابط با مشتری آسیب بزند.

 

افرادی که به‌طور مستقیم درگیر فرآیند فروش نیستند، می‌توانند پیام‌های متناقضی در مورد میزان ارزش مشتری ارسال کنند. این پیام‌های متناقض ممکن است باعث شود مشتری در مورد عملکرد و تعهد شرکت بعد از امضای قرارداد فروش شک کند.

 

بنابراین، درست همان‌طور که کارمندان روابط عمومی یا پذیرش به عنوان «تصویر اولیه» و افرادی که به‌طور مستقیم با مشتریان ارتباط دارند استخدام می‌شوند و آموزش می‌بینند، باید به بقیه کارمندان هم فارغ از اینکه چقدر از تعامل مستقیم با مشتری دور هستند،

 

کمک شود تا در نقش خود نمایندگان خوبی برای شرکت باشند، وجهه خوبی از شرکت را به مشتری نشان دهند و با تلاش‌های همکاران «خط مقدم» خود همراهی کنند تا نیازهای مشتری برطرف شود.

 

در واقع هدف شرکت باید ایجاد انسجام جامع به سوی یک طرز فکری‌جمعی باشد:

 

حفظ منافع شخصی هنگام همدردی با چالش‌ها، نگرانی‌ها و نیازهای مشتریان و مشخص کردن نقش هر یک از کارمندان در مشارکت برای ایجاد تجربه خوب مشتری. در واقع همه کارمندان باید خالصانه به فکر مشتری باشند.

 

6) آیا از مشتریان می‌پرسیم چه کار دیگری می‌توانیم برای آنها انجام دهیم؟

شما باید به صورت دائم و فعال بهترین مشتریان را در نظر بگیرید؛ یعنی مشتریانی که تاکنون خرید زیادی از شما انجام داده‌اند و نیز مشتریانی که پتانسیل بیشتر خرید کردن را دارند.

 

گروه‌های فروش بیشتر اوقات به این فکر می‌کنند که یک محصول را به مشتریان بیشتری بفروشند. درحالی‌که علاوه‌بر آن، باید بپرسید آیا چیزهای دیگری وجود دارد که این مشتریان آنها را از جای دیگری تهیه می‌کنند یا آیا چیزهای کاملا جدید دیگری هست که آنها نیاز داشته باشند و شما بتوانید برای فروش به آنها پیشنهاد دهید.

 

اگر روابط خوبی با مشتری داشته باشید و همیشه راهکاری را به آنها ارائه دهید، در موقعیت خوبی قرار دارید که دیگر نیازهای آنها را نیز پاسخگو باشید.

 

برای انجام این کار، باید عمیقا ساختارهای کسب‌وکار آنها و رفتارهای خریدشان را بشناسید تا بتوانید تهدیدها و فرصت‌های جدید را پیش‌بینی کنید.

 

تیم‌های تحقیقاتی سازمان می‌توانند عملکرد بازار را پیدا کنند، اما در کنار آن، همه کارمندان باید بدانند شما چه چیزی می‌فروشید، چرا محصولی که می‌فروشید مفید است و چگونه می‌توان آن را مقایسه کرد.

 

به علاوه، باید کارمندان‌تان را تشویق کنید و از آنها انتظار داشته باشید در مورد صنعت حوزه‌ فعالیت‌شان اطلاعات داشته باشند و از طریق یک طرح ساختاریافته به مشتریان خود کمک کنند.

 

در غیر این صورت، نمی‌توان از آنها انتظار داشت نوآوری کنند، تغییر را مدیریت کنند و در نهایت وظیفه خود را در ایجاد ارزش افزوده به درستی انجام دهند.

 

شاید انجام این کار در بنگاه‌های نوپا آسان‌تر باشد؛ چرا که بسیاری از کارمندان همراه با شرکت رشد می‌کنند. اما حتی شرکت‌های بزرگ و اختلاطی نیز می‌توانند حداقل فرصت‌ها و مشوق‌هایی برای درگیر کردن کارمندان خود ایجاد کنند. پرداختن به این موضوع در سازمان‌های بزرگ‌تر و قدیمی‌تر حتی می‌تواند حیاتی‌تر باشد.

 

7) آیا از مشتریان می‌خواهیم در نوآوری به ما کمک کنند؟

اینکه مشتریان به وضوح و روراست به شما بگویند که چه چیز محصول شما را دوست دارند، چه چیزی باید تغییر کند، از چه ویژگی‌های دیگری استقبال می‌کنند، چه مقدار مبلغ دیگر حاضرند بابت محصول شما بپردازند و نظرشان راجع به رقبای مستقیم شما چیست، موقعیتی بسیار ایده‌آل برای شما ایجاد می‌کند.

 

البته ممکن است نتوانید همه این سوال‌ها را به‌طور مستقیم از مشتریان بپرسید یا ممکن است آنها آمادگی نداشته باشند که پاسخ دهند؛ اما روش‌های بهتری وجود دارد تا دریابید کدام فعالیت‌ها برای همراه‌کردن مشتری مفیدتر است و چه اصلاحاتی باید انجام دهید تا ارزشی مطابق میل مشتری ایجاد کنید.

 

بنابراین، باید روابطی اطمینان‌بخش ایجاد کنید که اجازه می‌دهد رفتاری آزاد و در عین حال محتاطانه با مشتریان داشته باشید تا به‌طور مستقیم به بینش عملی در قبال آن دست یابید.

 

به عنوان مثال، می‌توانید مشتریان را به جلسات لابراتوار تحقیق و توسعه (R&D) خود دعوت کنید و آنها را تشویق کنید از نقش‌ سنتی همیشگی خود بیرون بیایند، سپس درمورد واکنش‌های آنها گفت‌وگو کنید.

 

در این فضا، بهترین مشتریان شما لزوما بزرگ‌ترین خریداران احتمالی نیستند. بنابراین، ابتدا باید مشتریانی را درگیر کنید که دربرابر همکاری منعطف هستند و شما قوی‌ترین رابطه را با آنها دارید تا در این صورت یک یادگیری مفید دوجانبه ایجاد شود.

 

به‌هرحال، نباید از مشتریانی که در ابتدا اشتیاق چندانی از خود نشان نمی‌دهند صرف‌نظر کنید، بلکه روی آنها کار کنید، جزئیات طرح‌تان را با آنها به اشتراک بگذارید و برخی نتایج را به آنها نشان دهید تا مزایای پیوستن به شما را بدانند.

 

این نکته را به خاطر داشته باشید که یک کسب‌وکار دو هدف دارد: اول، کسب درآمد بیشتر و دوم، ایجاد ارزش برای مشتری. تنها مسیر پایدار برای رسیدن به هدف اول، تحقق هدف دوم است. موفقیت متناسب با تعهد کامل سازمان شما به فروش بیشتر با ارائه ارزش به داشتن مشتری‌های بیشتری منجر می‌شود.



:: بازدید از این مطلب : 1371
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
بازاریابی اساسا در جایی معنا پیدا می‌کند که رقابتی وجود داشته باشد. تحقیقی درسال 92 صورت گرفت درخصوص اینکه چرا برخی كسب‌وكارها در طول فعالیت خود در مقایسه با رقبا با کاهش فروش مواجه می‌شوند.



بازاریابی اساسا در جایی معنا پیدا می‌کند که رقابتی وجود داشته باشد. تحقیقی درسال 92 صورت گرفت درخصوص اینکه چرا برخی كسب‌وكارها در طول فعالیت خود در مقایسه با رقبا با کاهش فروش مواجه می‌شوند. مهم‌ترین نتیجه‌ای که این تحقیق ارائه داد، نبود برنامه بازاریابی مشخص و بازاریابی علمی برای این شرکت‌ها بود.

بازاریابی علمی نه‌تنها اتخاذ روش‌های مناسب فروش و توزیع، بلکه کار هماهنگ کردن کلیه منابع مالی، اداری، انسانی و فنی را در جهت هدف اول شرکت که کسب سود است، برعهده دارد. اکنون تنوع در بازار محصولات بسیار بالا بوده و مشتریان امكان انتخاب‌های زیادی را در بازار دارند و همچنین با توجه به برند سازی‌هایی که در صنایع صورت گرفته است رقابت کمی دشوارتر شده است.

امروزه شركت‌ها با بهره‌گیری از شیوه‌های مختلف رقابتی و بازاریابی سعی دارند حتی الامکان علاوه‌بر سهم بازار خود، به افزایش آن نیز فکر کنند. به این منظور به اتخاذ استراتژی‌های رقابتی و بازاریابی روی آورده‌اند تا بتوانند به هدف خود دست یابند. استراتژ ی‌هایی از قبیل استراتژی تمایز، استراتژی رهبری در هزینه، استراتژی تمرکز و...را می‌توان نام برد.

البته باید در نظر داشت كه اتخاذ استراتژی مناسب بازاریابی بدون تجزیه و تحلیل و شناخت مناسب شرکت از خود، محیط، رقبا و مشتریان و... امکانپذیر نیست. برای اتخاذ استراتژی مناسب بازاریابی ابتدا باید مشخص شود وضعیت شرکت از نظر عملکرد بازاریابی چگونه است. و این شناخت شفاف از وضعیت بازاریابی سازمان چیزی است که پاسخ آن را ممیزی بازاریابی به ما می‌دهد.ممیزی بازاریابی ارزیابی جامع، سیستماتیک، مستقل و بی‌طرفانه از عملکرد بازاریابی سازمان است.

چون اگر غیرجانبدارانه ندانیم کجا هستیم و به کجا می‌خواهیم برویم، فرقی نمی‌کند که از کدام مسیر برویم. ممیزی بازاریابی به ما می‌گوید کجا هستیم و استراتژی‌ها به ما تاکتیک رسیدن به هدف را که همانا کسب سود و افزایش سهم بازار است نشان می‌دهند.  ابزار ممیزی بازاریابی مصاحبه است که از مدیران ارشد و میانی پرسیده می‌شود. برای دستیابی به ممیزی بازاریابی مصاحبه‌ای صورت می‌گیرد و در آن سوالاتی مانند زیر پرسیده می‌شود، پاسخ به این سوالات می‌تواند داده‌های ورودی عملیات و برنامه بازاریابی شرکت باشد.

سوالات را می‌توان در 6 دسته زیر تعریف کرد:

استراتژی بازاریابی

اهداف بازاریابی شرکت به میزان کافی روشن هستند؟ آیا با توجه به جایگاه رقابتی، منابع و فرصت‌های شرکت، اهداف بازاریابی به درستی تعیین شده‌اند؟ میزان تخصیص منابع برای تحقق اهداف بازاریابی، کافی است؟ خط مشی اساسی بازاریابی براساس دستیابی به کدام اهداف است؟ آیا این خط‌مشی منطقی است؟

ساختار بازاریابی

آیا ارتباط و روابط کاری خوبی بین مدیران بازاریابی و فروش وجود دارد؟ آیا مسوول بازاریابی درخصوص آن دسته از فعالیت‌های شرکت که بر رضایت مشتری اثردارند، دارای اقتدار و مسوولیت کافی است؟ آیا ارتباط و روابط کاری خوبی بین مدیران بازاریابی و فروش وجود دارد؟ آیادر قسمت‌های بازاریابی گروه‌هایی وجود دارند که به آموزش، ایجاد انگیزه، نظارت یا ارزیابی بیشتر نیازمند باشند؟

شناخت محیط:
روند و تحولات جمعیت شناختی چه فرصت‌ها و تهدیدهایی پیش روی شرکت قرار می‌دهد؟

تحولات اساسی در میزان درآمد، سطح قیمت‌ها و پس‌انداز چه تاثیری بر شرکت خواهد گذاشت؟ جانشین‌های اصلی ژنریک محصول شما کدامند؟ کدام‌یک از قوانین موجود یا در حال تصویب بر تاکتیک‌ها و خط‌مشی‌های بازاریابی شما اثرگذار است؟ چه تغییراتی در سبک زندگی و ارزش‌های شرکت و مصرف‌کننده می‌تواند بر شرکت تاثیر داشته باشد؟ حجم، رشد و توزیع جغرافیایی بازار و سودآوری چه تغییراتی خواهند یافت؟ رقبای اصلی شرکت کدامند؟ اهداف و خط مشی، نقاط قوت و ضعف، توان بالقوه و سهم بازار هر کدام از رقبا چقدر است؟ دورنمای دسترسی به منابع اولیه اساسی که در تولید استفاده می‌شود، چگونه است؟

سیستم بازاریابی

آیا تصمیم‌گیرندگان شرکت به حد کافی از تحقیقات بازاریابی استفاده می‌کنند؟ آیا سیستم برنامه‌ریزی بازاریابی کارآیی دارد؟ آیا پیش‌بینی فروش و توان بالقوه بازار به درستی انجام می‌گیرد؟ آیا شیوه‌های نظارت و کنترل برای اطمینان از دستیابی به اهداف برنامه سالانه مناسب‌اند؟ آیا شرکت قبل از عرضه محصولات جدید به حد کافی اقدام به آزمون کالا و بازار می‌کند؟

بهره‌وری بازاریابی

سودآوری هریک از محصولات مختلف، بازارها، نواحی و کانال‌های توزیع شرکت چیست؟ آیا شرکت باید بخشی از فعالیت‌های خود را بسط و گسترش دهد یا محدود سازد یا حذف کند؟ نتایج و سودآوری بلندمدت و کوتاه‌مدت هریک از اقدامات چیست؟

عملیات بازاریابی اهداف خط محصول کدامند؟

آیا این اهداف منطقی هستند، آیا خط محصول کنونی تامین‌کننده اهداف هست؟ آیا مشتریان فکر می‌کنند قیمت محصولات شرکت با میزان انتظار ایشان از فواید آن، برابر است؟ اهداف فروش کدامند؟ اهداف تبلیغاتی شرکت کدامند؟ آیا این اهداف مناسب و منطقی هستند؟ آیا محصولات جدید و با ارزش برای اضافه شدن به ترکیب تولیدات شرکت وجود دارند؟

یك ممیزی بازاریابی، سبک زندگی مصرف‌کننده، رشد بازار، استراتژی‌ها و اهداف رقبای اصلی، عملکرد واسطه‌های کانال توزیع، قابلیت اعتماد تامین‌کنندگان، هزینه‌های حمل‌ونقل، نرخ بهره و نرخ ارز را پوشش می‌دهد.


:: بازدید از این مطلب : 1375
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
فشارهای کاری، تاثیرات مخرب‌ تری بر وضعیت سلامت زنان جوان دارد....



تحقیقات انجام شده در دانمارک نشان می دهد که اضطراب و استرس در محل کار، خطر ابتلا به بیماری های قلبی- عروقی را در زنان کمتر از 50 سال افزایش می دهد. بر اساس این مطالعه این اثرات تخریبی به ویژه در پرستاران مشاهده می شود. استرس های شغلی برای مردان نیز زیان آور است اما به‌ دلیل شیوع بیشتر اضطراب در میان زنان شاغل، عوارض قلبی در آنها شایع تر است.

برای انجام این پژوهش وضعیت کار و سلامتی بیش از 12 هزار پرستار بیمارستان به مدت 15 سال مورد بررسی قرار گرفت. در طی این دوره زمانی، 580 نفر از این پرستاران به‌ دلیل ابتلا به نارسایی قلبی، 369 نفر از آنان به ‌دلیل ابتلا به آنژین صدری و 138 نفر دیگر به ‌دلیل بروز سکته قلبی در بیمارستان بستری شدند.  نتایج نشان داد زنانی که در معرض فشار و استرس های کاری هستند 35 درصد بیشتر از سایر زنان در معرض ابتلا به بیماری های قلبی قرار می‌ گیرند.

همچنین مشخص شد که عوارض و بیماری ‌های قلبی ناشی از استرس های شغلی، زنان 50 سال و کمتر را بیشتر تهدید می ‌کند. در حقیقت می توان گفت فشارهای کاری، تاثیرات مخرب‌ تری بر وضعیت سلامت زنان جوان دارد.

استرس جزیی جدای ناپذیر از زندگی روزمره است اما موارد شدید آن سلامتی افراد به ویژه زنان را تهدید می کند. استرس علاوه بر افزایش خطر بیماری های قلبی- عروقی، موجب اختلال در تعادل هورمونی زنان شده و بی نظمی در عادات ماهانه و حتی ناباروری را به همراه دارد.
 
منبع: سیمرغ
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1345
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
اگر مطالب رزومه شما نتواند سریع توجه او را جلب کند، رزومه رد می‌شود و کس دیگری برای مصاحبه دعوت خواهد شد.


نخستین گام در یافتن شغل مناسب، داشتن رزومه است. رزومه هویت حرفه‌ای ما را با گفتن مهارت‌ها، دست‌آوردها، تجارب کاری و تحصیلات به استخدام کننده منتقل می‌کند.
حال این‌که چگونه از خود و توانمندی‌هایمان بگوییم که بتوانیم او را متقاعد کنیم « بهترین گزینه » برای گرفتن شغل مورد نظر هستیم، اهمیت نوشتن رزومه را بالا می‌برد.
به یاد داشته باشید که رزومه‌ی شما، تمام آن چیزی است که استخدام کننده در دست دارد و او کم‌تر از 30 ثانیه برای خواندن آن وقت می‌گذارد؛ اگر مطالب رزومه شما نتواند سریع توجه او را جلب کند، رزومه رد می‌شود و کس دیگری برای مصاحبه دعوت خواهد شد.

گام نخست؛ درباره‌ی خود بیاندیشید و بنویسید
چه مهارت‌هایی دارید، چه کارهایی را تجربه کرده‌اید، از چه سطحی از دانش برخوردارید؟ به سابقه‌تان بیاندیشید و همه را بنویسید. سپس به این اطلاعات نظم دهید.

هر چیزی را در جای خود بنویسید
شما حجم گسترده‌ای از اطلاعات از علاقه‌مندی‌ها، سوابق تحصیلی‌تان، دوره‌های آموزشی که گذرانده‌اید، کارهای پاره‌وقت و تمام‌وقت، پروژه‌هایی که در آن‌ها مشارکت داشتید و... در دست دارید حال هر چیزی باید در جای خود قرار بگیرد. رزومه باید شفاف، مختصر و کامل باشد. در ادامه ترتیب اطلاعات در رزومه را می‌گوییم:
1 - توضیحات و اطلاعات شخصی :
شامل نام و نام خانوادگی، نشانی، شماره تماس، ایمیل، تاریخ تولد، وضعیت تاهل، عکس پرسنلی و برای آقایان وضعیت نظام وظیفه است.

2 - تحصیلات و توانایی‌های علمی:
به ترتیب نام مدرک، رشته‌ی تحصیلی، نام دانشگاه یا موسسه، تاریخ شروع و اتمام دوره تحصیلی خود را بنویسید.

_ هم‌چنین می‌توانید موضوع پروژه یا پایان‌نامه و معدل فارغ‌التحصیلی خود را اگر با شغل مورد درخواست مرتبط باشد، بیاورید.

_ اگر آخرین مدرک تحصیلی شما کم‌تر از کارشناسی است، به رشته تحصیلی دبیرستان خود نیز اشاره کنید.

3 - سوابق شغلی :
به ترتیب سمت و عنوان شغلی‌تان، نام شرکت، موسسه یا محل کار، تاریخ شروع و اتمام همکاری را بنویسید.
_ توضیح درباره‌ی سوابق قدیمی‌تر را خلاصه‌تر بنویسید.

_ بیش‌تر بر تجربیات مرتبط با فرصت شغلی تمرکز کنید.

_ شایستگی‌ها و دست‌آوردهایتان را مختصر اما قدرت‌مند بگویید.

_ تنها به فهرست مشاغل و سمت‌ها اکتفا نکنید؛ مسوولیت‌ها و وظایف مربوط به شغل‌تان را توضیح دهید.

4 - انتشارات و مقالات :
فهرست کتاب‌ها و مقالاتی را که منتشر یا در کنفرانس‌ها عرضه کردید به همراه زمان انتشار در این بخش بنویسید.

5 - افتخارات :
در این بخش از افتخارات و رتبه‌های علمی و تحصیلی‌تان بگویید.

6 - مهارت‌ها و توانایی‌ها :
نرم‌افزارهایی که می‌شناسید یا با آن‌ها کار کرده‌اید، زبان‌های دیگری که آموخته‌اید و... می‌توانند از مهارت‌ها و توانایی‌های شما باشند؛ آن‌ها را نام ببرید و میزان آشنایی و میزان تسلط‌تان را درباره‌ی هر کدام بنویسید.

7 - دوره‌ها و آموزش‌های تخصصی :
اگر افزون بر تحصیلات دانشگاهی، دوره‌ها و آموزش‌های دیگری گذرانده‌اید در این بخش بنویسید.

_  توجه کنید که تخصص‌های مرتبط با شغل مورد درخواست را در اولویت قرار دهید.

8 - معرف‌ها :
مشخصات کسانی که می‌توانند درستی اطلاعات‌، میزان توانمندی‌ها و توان کاری‌ شما را تایید کنند با آوردن نام، رتبه، درجه تحصیلی، نشانی و تلفن تماس در پایان رزومه بنویسید.

نکاتی که در نوشتن رزومه باید رعایت شوند
_ به‌طور معمول کارفرمایان علاقه دارند از آخرین وضعیت شما آگاه شوند؛ پس سوابق خود را از آخر به اول بنویسید. آخرین مدرک تحصیلی، آخرین سمت شغلی و...

_ در انتخاب کلمات درباره توضیح مسوولیت‌های پیشین خود دقت کنید؛ کلمات باید بیان‌گر انگیزه، جدیت و خلاقیت شما در انجام شغل مورد درخواست‌تان باشند.

_ مثبت و انرژی‌بخش بنویسید.

_ از دامنه افعال و کلمات گسترده‌تری بهره ببرید تا رزومه جذاب‌تر شود.

_ از موارد منفی بپرهیزید؛ لزومی ندارد توضیح دهید چرا شغل پیشین خود را از دست دادید. هر چیز منفی را کنار بگذارید.

_ به تفاوت «سمت» و «توضیح مسوولیت» دقت کنید. سمت لزوما بیان‌گر روش کار نیست؛ پس توضیح گویایی درباره‌ی سطح مسوولیتِ سمتی که به‌عهده داشتید، توضیح دهید.

_ به اختصار اما کامل توضیح دهید.

_ به‌جای استفاده از جمله، از عبارات بهره ببرید و آن‌ها را به‌شکل فهرست شده زیر هم بنویسید؛ این‎گونه کارفرمایان سریع‌تر و راحت‌تر رزومه‌ی شما را می‌خوانند.

_ اگر برای موقعیت شغلی ویژه‌ای رزومه می‌نویسید، از ذکر مواردی که به آن جایگاه شغلی ارتباطی ندارند بپرهیزید، یا آن‌ها را در دسته‌بندی جداگانه‌ای با نام «سایر سوابق» بیاورید.

_ پاکیزه و خالی از اشتباه بنویسید. حتما رزومه را تایپ کنید. در نوشتن رزومه از قلم‌های نامتعارف استفاده نکنید؛ رزومه باید شکل ساده و بی‌پیرایه‌ای داشته باشد. درستی رزومه‌تان را از نظر نکات دستوری و ویرایشی در نظر داشته باشید. غلط‌های نگارشی تاثیر بسیار بدی خواهند داشت.

_ هیچ‌گاه درباره میزان حقوق درخواستی‌تان در رزومه ننویسید.

_ صادق باشید و درباره‌ی توانمندی‌ها و تجربیات‌تان اغراق نکنید.

_ درباره‌ی خود و سوابق کاری و توانمندی‌هایتان، شفاف بنویسید. وجود ابهام، حس بی‌اعتمادی را در طرف مقابل پدید می‌آورد.

_ به توانایی‌های خود اهمیت دهید. آن‌ها را درجه‌بندی کنید و به‌شکل خلاصه درباره‌شان توضیح دهید. این‌که شما چه‌گونه خود را توصیف می‌کنید، تاثیر بسیاری در تصویر ذهنی کارفرما دارد.

_ در درخواست برای شغل‌های تخصصی، از اصطلاحات تخصصی آن حوزه‌ی کاری در رزومه به کار ببرید تا سطح آگاهی خود را نشان دهید.

_ از کلمات تایید برانگیز بهره ببرید.

_ از ضمیر «من» استفاده نکنید.

_ به تجربیات خود کمیت بدهید. اگر شما در افزایش بازدهی مجموعه‌ی کاری خود نقش مهمی ایفا کردید، این میزان مشارکت در بهبود وضعیت را با کمیت مشخص کنید؛ برای مثال با نوع کاری که شما انجام دادید، در مدت یک سال بازدهی شرکت 40درصد افزایش یافت.

_ به‌شکل دوره‌ای رزومه‌ی خود را به‌روز کنید و از فرستادن رزومه‌ی یکسان برای مشاغل گوناگون بپرهیزید.

یک رزومه‌ی قوی، در دست‌یابی شما به موقعیت شغلی مناسب سهم چشم‌گیری دارد؛ باید بتواند شما را به‌خوبی و در سطحی که هستید توصیف کند و متقاعد کننده باشد.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1361
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
شناختن افراد در نخستین برخوردها همیشه برای استخدام نیروهای کاری مهم بوده است.

در کسب و کار و در زندگی، حساس ترین انتخابی که ما انجام می دهیم، مربوط به مردم است اما هنوز، قضاوت خوب داشتن از مردم سخت و دشوار است. چگونه می توانیم در نخستین برخورد با مردم، درباره آنها تصور درستی داشته باشیم و بدون نقص و شفاف آنها را بشناسیم و درک کنیم و دانش خودمان ار درباره افراد، گسترش دهیم؟ کار آسانی که انجام شده است، تمرکز بر شاخص های بیرونی یعنی نمره های سیستم پژوهشی و دانشگاهی، ارزش در شبکه های بین مردم، موقعیت اجتماعی و عنوان شغلی است اما ارزش ها و اعتبارات بیرونی، فقط بخشی از داستان یک شخص را بازگو می کنند.

آنها لازمند اما کافی نیستند. مسائل و جنبه هایی که آنها در نظر نمی گیرند، خصوصیات «نرم تر» و کمتر پیدای یک شخصیت است که به مراتب، عامل تعیین کننده تری از شخصیت یک فرد محسوب می شوند. شما می توانید مهارت ها، شخصیت و نگرش را - البته نه آنقدر زیاد - تعلیم بدهید. قضاوت با عوامل بیرونی و مبتنی بر مهارت درباره افراد، نسبتا یک مسئله عینی و کار سر راست و بی آلایش است.

اندازه گیری صفات و ویژگی های نرم تری مانند اراده یا نگرش، بسیار بسیار سخت تر است و ارتباط فرد به فرد، با توجه به دقت گوش دادن و مشاهده دقیق را شامل می شود. به همین دلیل است که یک مصاحبه شغلی باید از چند دقیقه پرسش و پاسخ درباره مهارت ها فراتر برود و به مسائل پنهان تر و پیچیده تر نیز بپردازد. در اینجا، 10 سوال کلیدی که به شما در درک درونی بهتر «چرا» و «چگونه» ویژگی های شخصیتی پشت سر یک فرد کمک می کند، آمده است:

نسبت گوش دادن به سخن گفتن چیست؟

شما افرادی می خواهید که اعتماد به نفس داشته باشند و از بیان دیدگاه های خود نترسند اما اگر نسبت حرف زدن به گوش دادن آنها بیشتر از حدود 60 درصد باشد، شما می خواهید پرسید که چرا؟ آیا به این دلیل است که این شخص خودستا است و علاقمند به یادگیری از دیگران نیست، یا فقط به خاطر اینکه عصبی و در هم و برهم است، این همه حرف می زند؟

آیا این فرد انرژی دهنده است یا انرژی گیرنده؟

نوع خاصی از افراد وجود دارند که متاسفانه فقط انرژی منفی پراکنده می کنند؛ شما می دانید که آنها چه کسانی هستند. از آن سو، کسانی هم هستند که به طور مداوم انرژی مثبت را به اشتراک می گذارند و نسبت به زندگی خوشبین هستند.

یک ضرب المثل چینی وجود دارد که می گوید: «بهترین راهی که برای به دست آوردن انرژی وجود دارد، این است که ان را بدهید.»

انرژی دهندگان مهربان و سخاوتمند هستند و از آن نوع افرادی هستند که شما فورا می خواهید با آنها وقت بگذرانید.

احتمال اینکه فرد به یک وظیفه «کنش» نشان دهد بیشتر است یا اینکه «واکنش» نشان دهد؟

بعضی از مردم، زمانی که یک وظیفه جدید برعهده شان گذاشته می شود، بلافاصله وضعیتی بحرانی و تدافعی به خود می گیرند اما افراد دیگر، به سوی کنش نشان دادن به وظیفه خود می روند و برای حل مشکل تلاش می کنند. برای بسیاری از مشاغل، شما نوع دوم را می خواهید.


آیا این فرد قلبا اعتماد دارد یا آدم چاپلوس و متملقی است؟

هیچ چیز چاپلوسانه ای مورد ستایش نیست و مدیران نباید با افراد متملق که بسیار رییس را بالا می برند یا احساسات اغراق شده از خود نشان می دهند، کنار بیایند. کار کردن با کسانی که می خواهند خودشان باشند، بسیار لذتبخش تر و راضی کننده تر است.

همسرش شبیه چیست؟

یکی از شرکای تجاری نگارنده، به یک نکته بسیار مهم برای مصاحبه استخدام افراد اشاره کرد؛ بیرون رفتن با همسر، شریک یا نزدیکترین دوست فرد. ما با شناختن کسی که بیشترین حشر و نشر را با فرد دارد و نیز با دیدن رفتار فرد با کسی که او را خیلی می شناسد، بسیاری حقایق درباره افراد می فهمیم.

فرد با کسی که او را نمی شناسد، چطور رفتار می کند؟

از سوی دیگر، مشاهده اینکه چگونه فرد یا کسی که او را به سختی می شناسد، رفتار می کند، بسیار آ»وزنده است. این همان چیزی است که آزمایش «راننده تاکسی» نامیده می شود؛ آیا فرد در یک مکالمه واقعی با یک پیشخدمت در یک رستوران یا راننده تاکسی، آدمی باز، مهربان و خوشحال است؟ آیا او آنها را نادیده می گیرد یا به صورتی جسورانه با آنها رفتار می کند؟

آیا در پیشینه شخص عنصر ستیزه جویانه وجوددارد؟

مسائل مربوط به تاریخچه و پیشینه افراد را جدی بگیرید. تحقیقات نشان داده است که در دو سوم مواقع، استقامت یک فرد برای اصرار در موفق شدن در یک کار، به موفقیت های او در گذشته ارتباط داشته است. بنابراین اگر یک فرد در پیشینه کاری خود و در نخستین سال های کسب و کار، شکست بخورد، احتمال شکست خوردن در سال های بعد هم در او وجود دارد و برعکس، اگر یک فرد در دوران جوانی موفقیت هایی کسب کرد، در سال های بعدی نیز بیشتر احتمال دارد که موفق باشد؛ بنابراین موفقیت یا شکست در پیشینه افراد، عنصر مهمی برای تصمیم گیری شما می تواند باشد.

این فرد چه چیزهایی را خوانده است؟

خواندن عمق می دهد؛ یکی را در درک تاریخ یا شکل دادن به ایده ها کمک می کند، در یکی باعث می شود که افکار و نکات ظریف جدید جرقه بزند و شما را در وضعیت مطلع شدن از وقایع جاری نگه می دارد. این یک کلی نگری به افراد است اما باید گفت که بیشترین افراد جالبی که نگارنده با آنها روبرو شده است، زیاد می خوانده اند و خواندن عموما به افراد درجه ای از ذکاوت و کنجکاوی را می دهد.

آیا شما می خواهید با این فرد به گردش های طولانی بروید؟

این بند، یک نوع از «آزمون فرودگاه» است؛ این تست را سال ها پیش نگارنده در نخستین کارش یاد گرفت؛ وقتی که یک داوطلب برای کار را می خواهید استخدام کنید، به این فکر کنید که اگر در یک فرودگاه با او تنها گیر افتادید، چه رفتاری خواهد داشت و آیا می توانید او را تحمل کنید. این کمک می کند که درباره افراد راحت تر تصمیم بگیرید. در مدلی مشابه، به این فکر کنید که آیا این فردی است که شما مدتی طولانی با او در خارج از کشور در یک ماشین رانندگی می کنید؟

آیا شما باور دارید که این شخص از خود آگاه است؟

مهمترین پیش شرط برای رهبران بزرگ خود آگاهی آنها است. آیا فردی که می خواهید استخدام کنید، از یک ذکاوت صادقانه که او چه کسی است و نقاط قوت و ضعفش چیست، برخوردار است؟ آیا او یک میل به یادگیری و گرفتن اقدامات لازم براساس آگاهی های خود را دارد؟ معمولا این سوال خیلی سخت تر از پاسخ آن است اما نگریستن به فروتنی و تجانس بین آنچه که فرد فکر می کند، می گوید و عمل می کند، برای شناختن او و پی بردن به قدرت رهبری اش، لازم است.
این ده پرسش را در مورد کسی بپرسید یا حتی می توانید پرسش هایی به زیرمجموعه هر یک از آنها اضافه کنید. اینها شما را برای قضاوت بهتر درباره مردم و افرادی که می خواهید استخدام کنید، کمک می کند.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1425
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
با ورود به دنیای سرمایه‌گذاری، همه با موانع و مشکلاتی مواجه خواهند شد. این صددرصد است....

کاری را شروع کرده اما با شکست مواجه شده‌اید؟ روی سیستمی سرمایه‌گذاری کرده‌اید که رکود کرده؟ چیزی اختراع کرده‌اید که مورد استقبال برای فروش قرار نگرفته؟ اما آیا بعد از آن شکست موفقیتی بزرگ نصیبتان شده؟

با ورود به دنیای سرمایه‌گذاری، همه با موانع و مشکلاتی مواجه خواهند شد. این صددرصد است. اما یک ویژگی بارز سرمایه‌گذاران موفق سطح بسیار بالای خوش‌بینی آنهاست.  با قدرت خوشبینی این موانع و مشکلات به نکات مثبت تبدیل می‌شوند. بعنوان مثال:

اتفاق شایعی را در نظر بگیرید که برای افرادیکه به تازگی وارد یک سرایه‌گذاری شده‌اند، پیش می‌آید: شرکت در برابر رقیب خود مغلوب شده است.

فرد بدبین وقتی به ماجرا نگاه می‌کند می‌گوید، "به همین خاطر است که من هیچوقت موفق نمی‌شوم. قدرت رقابت کردن ندارم."

از طرف دیگر فرد خوش‌بین وقتی به این موقعیت نگاه می‌کند می‌گوید، "اشکالی ندارد که اینبار موفق نبودم. اما چه کارهایی را درست انجام دادم؟ چطور می‌توانم این قسمت‌های مثبت را دوباره تکرار کنم؟"

تفاوت را می‌بینید؟ فقط به چارچوب فکری شما و اینکه چطور نتایج کار را بررسی می‌کنید، بستگی دارد.

مثبت‌گرایی و بازده کاری

افراد مثبت‌گرا و خوش‌بین سخت‌تر تلاش می‌کنند. درست است. درواقع تحقیقات ثابت کرده است که منفی‌گرایی توانایی فرد برای شرکت در فعالیت‌های مفید و پربازده را به طور قابل توجهی پایین می‌آورد. این باید برای یک سرمایه‌گذار موفق کاملاً مشخص باشد.

تصور کنید: اگر به اینکه امروز چه اتفاقی افتاده است بی‌توجه باشید، آیا انرژی کافی برای بیرون آمدن از تختخواب، خواندن کتاب، ایجاد ارتباطات جدید و چند ساعت بیشتر کار کردن را خواهید داشت؟ مطمئناً خیر! و این دقیقاً آن چیزی است که سرمایه‌گذاران موفق به آن نیاز دارند. کسانیکه اینطور نباشند موفق نخواهند شد.

قدرت خوش‌بینی

وقتی خوش‌بین‌تر می‌شوید چه اتفاقی می‌افتد؟ (جدا از تماشا کردن غروب‌های آفتاب، پیدا کردن دوستان بیشتر و انجام بیشتر کارهایی که دوست دارید). تجارتتان شکوفا خواهد شد. فروش برایتان ساده‌تر اتفاق افتاده، کارمندانتان میل بیشتری برای سر کار آمدن پیدا خواهند کرد و حساب بانکی‌تان هم روز به روز بالاتر خواهد رفت.

علاوه بر اینها، افراد دور و برتان از مثبت‌اندیشی شما فایده می‌برند. این باعث می‌شود حرف‌هایتان را خیلی راحت‌تر قبول کنند. وقتی دیدگاهتان مثبت باشد، افراد هیجان بیشتری برای گوش دادن به شما خواهند داشت. به دفعه آخری که با کسی روبه‌رو شدید که شدیداً به کاری که انجام می‌داد اعتقاد داشت و تصور می‌کرد که دنیا جای فوق‌العاده‌ای است فکر کنید. آیا به نظرتان فردی موفق و موثر نیامده بود؟ حتماً همینطور بوده است. شما هم می‌توانید با داشتن مداوم افکار مثبت چنین تاثیر مثبتی ازخودتان برجا بگذارید.

راهکارهایی برای تقویت خوش‌بینی

آینده‌ای روشن و مثبت برای خود ترسیم کنید

وقتی هرازگاهی رویاهای طولانی‌مدت خودتان را در ذهن تجسم کنید، طرزتفکرتان مثبت خواهد ماند. این مسئله مخصوصاً وقتی اتفاقی منفی برایتان رخ می‌دهد اهمیت بسیار زیادی دارد.

خواب را فراموش کنید

وقتی با اولین صدای زنگ ساعت صبح از خواب بیدار شوید، روزتان در جهت مثبت آغاز خواهد شد. همچنین با سریعتر بیدار شدن، در طول روز کمتر خواب‌آلود خواهید ماند. خستگی یکی از عوامل ایجاد منفی‌بافی است.

عمیق‌تر نفس بکشید و زیاد آب بخورید

وقتی اکسیژن بیشتری به مغزتان برسد روشن‌تر فکر خواهید کرد. بیشتر آدم‌ها تنفس‌های بسیار ضعیف و سطحی می‌کشند که به هیچ دردشان نخواهد خورد. از طرف دیگر، تنفس عمیق به ارتقای افکار مثبتتان کمک خواهد کرد.

نوشیدن آب پاکیزه و خنک هم درست مثل تنفس عمیق جریانی از انرژی مثبت را وارد بدنتان خواهد کرد.

از چیزهای ناراحت‌کننده دوری کنید

داروهای ضدافسردگی قاتل مثبت‌اندیشی هستند. هرچیزی از الکل تا افراد منفی تمایل شما به موفق شدن را کاهش می‌دهند. منظورمان این نیست که ارتباطتان را با دوستان یا خانواده‌تان قطع کنید. اما لازم است که هر زمان خودتان را نزدیک به چیزی که روحیه و خوش‌بینی‌تان را کدر می‌کند یافتید، آن محل را ترک کنید.

مدیتیشن

نسل‌ها و فرهنگ‌های مختلف مدیتیشن را تایید کرده‌اند. با 15 دقیقه در روز مدیتیشن، مثبت‌گرایی و انرژی در شما جریان پیدا خواهد کرد. البته مدیتیشن موضوعی بسیار عظیم است که نیاز به تمرین بسیار دارد اما برای شروع کافی است به یک اتاق تاریک بروید، صاف بنشینید  و ذهنتان را پاک کنید. چشم‌هایتان را نیمه‌باز بگذارید و فقط روی تنفستان تمرکز کنید. حتماً ساعتتان را برای 20-15 دقیقه بعد کوک کنید زیرا اگر اینکار را نکنید یکدفعه متوجه می‌شوید که ساعت‌ها به همان حال نشسته‌اید.

کمی برای خودتان وقت بگذارید

در یک کلاس یوگا شرکت کنید، بازی کامپیوتری انجام دهید، یک کتاب داستان بخوانید یا در هر فعالیت دیگری که به شما لذت می‌دهد و باعث می‌شود چند ساعتی از دنیای اطرافتان فاصله بگیرید، شرکت کنید. خیلی خوب است که این زمان شخصی به ورزش کردن بگذرد.

اخبار را فراموش کنید

اخبار محلی و کشوری بدترین فعالیتی است که می‌توانید در جهت مثبت‌تر شدن انجام دهید. سازمان‌های اخبار مردم را در دنیایی از ترس و ناامنی اسیر می‌کنند – دقیقاً چیزی که اصلاً به آن نیاز ندارید. فکر می‌کنید اشتباه می‌کنیم؟ خوب بگویید فهمیدن اینکه دختر کوچکی را دیروز در محلتان کشته‌اند چه فایده‌ای برایتان دارد؟ آیا مغز و روانتان را بر هم نمی‌زند؟ شما خودتان به اندازه کافی مشکل دارید پس اخبار را فراموش کنید.

خلاصه اینکه، منفی‌ها را فراموش کنید و اطرافتان را با هر چیز مثبتی که می‌توانید پر کنید. موفقیت شما بعنوان یک سرمایه‌گذار کاملاً با خوش‌بینی و مثبت‌اندیشی شما در ارتباط است. پس تا جایی که می‌توانید مثبت باشید و مثبت فکر کنید. موفق باشید!
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1480
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali

کساني که امين و دوست کارفرمايشان شده‌اند راه‌هايي خاص را پشت‌سر گذاشته‌اند. با هم اين روش‌ها را مرور مي‌کنيم.

رمز ماندگاري در يک مجموعه فقط درست انجام دادن وظايف محول‌شده به شما نيست بلکه در کنار اين موضوع بايد تکنيک‌هايي خاص را در محل کارتان به کار بگيريد تا روي کارفرمايتان تاثير خوبي بگذاريد.

کساني که امين و دوست کارفرمايشان شده‌اند راه‌هايي خاص را پشت‌سر گذاشته‌اند. با هم اين روش‌ها را مرور مي‌کنيم.

منتظر دستور نمانيد

کارمند خوب کسي نيست که مو به مو دستورات کارفرمايش را اجرا کند و به زبان عاميانه بدون اجازه کارفرما آب هم نخورد بلکه از تعاريف يک کارمند وظيفه‌شناس اين است که هميشه منتظر ابلاغ دستورات رئيسش نباشد و آنقدر به وظايف و حيطه مسئوليت‌هايش مسلط باشد که در طول روز بداند چه کاري را شروع كند و تا کجا به سرانجام برساند. اين کار تا اندازه‌اي از حجم مسئوليت‌هاي کارفرمايتان کم خواهد کرد و باعث ايجاد آرامش بيشتري در او خواهد شد. بدون ترديد اين کار شما از نظر رئيستان پوشيده نخواهد ماند.


به همکاران مافوق خود احترام بگذاريد

در هر مجموعه اداري حتما افرادي وجود دارند که سمت شغلي‌شان از شما بالاتر است. اين افراد يک‌شبه به اين موقعيت دست پيدا نکرده‌اند بلکه با تلاش و پشتکار به اين موفقيت رسيده‌اند. براي اين افراد احترام قائل شويد و هرگز با حسادت به موقعيت آنها نگاه نکنيد چون ممکن است روزي شما هم به موقعيتي بالاتر از آن دست يابيد. داشتن چنين طرز فکري مانع هرگونه مشاجره و عدم سرپيچي از درخواست‌هاي آنها خواهد شد و طبيعتا کارفرماي شما از مجاورت با افرادي که اساس کار را بر احترام قرار داده‌اند، لذت خواهد برد.

خوش‌قول باشيد

به موقع حاضر شدن در محل کار و حضور هميشگي در جلسات هفتگي يا ماهانه محل کارتان يکي از عوامل تعيين‌کننده در جلب نظر و اعتماد کارفرمايتان به شماست. در مواقعي که موسسه به حضور شما نياز دارد در محل حاضر باشيد و با دلايل واهي و بي‌مورد غيبت نکنيد. اين رفتار شما نشان مي‌دهد براي کارتان اهميت قائل هستيد و اين موضوع تاثير بسيار خوبي روي رئيستان خواهد گذاشت.


رئيس را تنها نگذاريد

داشتن رابطه بسيار صميمانه يا برعکس رابطه‌اي بسيار رسمي و خشک به صلاح شما و کارفرمايتان نيست. يک کارمند خوب در عين حال که حريم رابطه شغلي‌اش را با کارفرمايش حفظ مي‌کند به همان اندازه مراقب است که از کارفرمايش فاصله نگيرد. رئيس شما نيز به دلگرمي و انگيزه‌هاي شما نياز دارد. شما به‌عنوان زيرمجموعه يک مجموعه بزرگ موظف هستيد نقاط ضعف و قوت عملکرد محل کارتان را با کارفرمايتان مطرح کنيد و چشم قابل‌اعتماد او باشيد.

مشکلات شخصي‌تان را به محل کار نياوريد

اين نکته مهم را هميشه در ذهنتان به خاطر بسپاريد که زماني براي کارفرمايتان يک مهره مهم و غيرقابل انکار خواهيد شد که به‌هيچ‌عنوان مسائل و مشکلات شخصي‌تان را وارد محل کارتان نکنيد. همواره بدون حاشيه باشيد و سعي کنيد در محيط کارتان تنها روي مسائل کاري‌تان متمرکز شويد. با اين کار بازده كارتان نيز افزايش قابل‌توجهي پيدا خواهد کرد.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1365
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
وقتی وارد یک تنگنا می‌شوید و همه چیز مخالف شما می‌شود، طوری که به نظرتان می‌رسد حتی یک دقیقه دیگر هم نمی‌توانید تحمل کنید، این دقیقاً همان زمان و مکانی است که جریان عوض می‌شود....

مطمئنم که شما هم قبلاً در همچنین وضعیتی بوده‌اید. هر چقدر هم که سخت تلاش می‌کرده‌اید، همه تلاش‌هایتان به نظر بیهوده می‌رسیده است. اما نباید ناامید شوید، زیرا بعضی از بزرگترین پیروزی‌های زندگی برای کسانی اتفاق افتاده است که باوجود شرایط  خارجی، تحمل کرده‌اند. پیشرفت به سمت درک اهداف شخصی، پیشرفتی خطی و محدود نیست. موفقیت بعد از مجموعه‌ای از شکست‌ها، بن‌بست‌ها و پیروزی‌های کوچک اتفاق می‌افتد.


این خود مسیر رسیدن به هدف است که تعیین می‌کند به چه انسانی تبدیل شوید. رهبران موفق به شما توصیه می‌کنند که مسیر رسیدن به هدف پایه و اساس پیروزی و موفقیت شماست، احتمالاً داستان توماس ادیسون را شنیده‌اید که بعد از شکست‌های مداوم به کشف لامپ برق دست پیدا کرد. او برای کشف چیزی که امروز یکی از بزرگترین اکتشافات تاریخ به شمار می‌رود، بیشتر از هزار مرتبه تلاش کرد.

موفقیت نزدیک‌تر از چیزی است که فکر می‌کنید

ممکن است با خود فکر کنید و بگویید که انگیزه ای ندارید که برای رسیدن به موفقیت در آن ۱۰۰۰ شکست را تجربه کنید. اما اگر کشف ادیسون نیاز به ۱۰۰۰ مرتبه تلاش قبل از موفقیت داشت چه؟ می‌بینید گاهی فرایند، راه به سمت موفقیت را نشانتان می‌دهد. اگر هدفتان با مقیاسی قابل اندازه‌گیری باشد، شکست شما ممکن است به اندازه توماس ادیسون برجسته نباشد.

از طرف دیگر اگر هدف شما تاثیر گذاشتن بر انسانیت  در مقیاس جهانی باشد، فرایند دنبال کردن هدفتان مطمئناً نیازمند شکست‌های غیرقابل انتظار خواهد بود. مقیاس یک هدف است که روندی که فرد طی می‌کند و کارهایی که برای رسیدن به آن لازم است را تعیین می‌کند.

این را در نظر بگیرید، اگر تلاش شما نیازمند صرف زمان و صبر بود و این را از قبل می‌دانستید چه؟ آیا باز هم مداومت داشتید؟ خیلی وقت‌ها بخاطر بسیاری عوامل نامشخص از دنبال کردن یک هدف دست می‌کشیم. به ناچار بخاطر ترس از ناشناخته‌ها، دلسرد می‌شویم تا اینکه آن را بعنوان یک چالش در آغوش بگیریم. این ترس از راه پیش رو است که ضعیفمان می‌کند زیرا  عدم قطعیت نشان می‌دهد که موفقیت ممکن است دست‌نیافتنی باشد.

توصیه ما برای غلبه بر ترس از شکست این است که زمان را فراموش کرده و در عوض از مسیر لذت ببرید. اگر کاری که انجام می‌دهید را دوست داشته باشید و کاری را انجام دهید که دوست دارید، آنوقت روند کار می‌تواند تمرکز اصلی شما شود.

هیچوقت دلسرد نشوید، اتفاق‌ های خوب زمان می‌برند

استفان کووی در کتاب معروف خود، ۷ عادت افراد موثر، عنوان می‌کند که وقتی با در نظر داشتن انتها، به هدفمان فکر می‌کنیم، راهی به سمت موفقیت برایمان طراحی می‌شود. افراد به دلایل مختلف از رسیدن به هدفشان دلسرد می‌شوند. اعتقاد من این است که هدف ممکن است همراه با عشق و عزم شما نباشد. در این صورت باید عشقی نابودنشدنی و عزمی راسخ برای رسیدن به آن هدف در خود ایجاد کنید. به هیچ وجه نباید به شکست فکر کنید.

لحظه‌ای به این مسئله فکر کنید. کدام بزرگتر است، لذت موفقیت یا بدبختی شکست؟ آیا برای موفقیت انگیزه دارید یا انگیزه دارید که از درد جلوگیری کنید؟ روانشناسان به این اصل درد-لذت می‌گویند.

برای درک هدفتان باید علاوه بر پشتکار و مداومت در کار، باوری انکارناپذیر به موفقیتتان داشته باشید. برای این منظور داشتن پشتکار دائمی اهمیت بسیار زیادی دارد، زیرا این عادات روزانه‌تان است که شما را به سمت موفقیت یا شکست راهنمایی می‌کند.

قبل از اینکه دلسرد شوید، کمی به خودتان استراحت دهید. گاهی اوقات یک وقفه کوتاه از روندی که برای رسیدن به هدفتان دارید، ذهنتان را روشن‌تر کرده و دید بازتری به شما می‌دهد. آلبرت انیشتین گفته است، «هیچوقت نمی‌توانید مشکلی را با همان سطح فکری که در ابتدای کار داشتید حل کنید.» به همین دلیل نگاه کردن به هدفتان با ذهنی تازه به شما این امکان را می‌دهد که فرصت‌های ممکن که قبلاً برایتان روشن نبوده را ببینید.

هیچکس نمی‌داند رسیدن به موفقیت چقدر طول می‌کشد. اگر با باوری انکارناپذیر و تعهد و پشتکار هدفتان را دنبال کنید، مطمئناً به موفقیت خواهید رسید. ضمن اینکه مسیرتان هم لذت‌بخش‌تر از خود موفقیت خواهد شد.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1435
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
امروزه در کشورهای پیشرفته جهان و تمامی کسب و کارهای موفق و بزرگ، حساسیت بسیار بالایی برای گزینش "کانال ارتباط مستقیم با مشتری" یا همان فروشنده وجود دارد.

 این روزها فروشندگی به عنوان یک شغل معمولی بسیار مورد توجه جویندگان کار قرار دارد. البته بخشی از این وضعیت متوجه بازار کار نامناسب و عدم وجود فرصت های شغلی در برابر جمعیت بیکار است. اما قطعا فروشندگی در مفهوم تخصصی بسیار متفاوت از نگرش عموم در رابطه با این شغل است. امروزه در کشورهای پیشرفته جهان و تمامی کسب و کارهای موفق و بزرگ، حساسیت بسیار بالایی برای گزینش "کانال ارتباط مستقیم با مشتری" یا همان فروشنده وجود دارد. به عبارت دیگر گزینه های مورد توجه برای انتخاب یک فروشنده چیزی فراتز از یک ضامن معتبر! است.

فروشندگان در این کلاس جهانی قطعا باید دارای تحصیلات مرتبط با علم اقتصاد، روانشناسی و مهارت های رفتاری باشند. برای مثال در هر کدام  از نمایشگاههای رسمی برند مرسدس بنز، خریداران با فروشندگانی مواجه می شوند که در سطح و اندازه این برند معتبر جهانی باشند زیرا کوچکترین کاستی، اینجا به شدت خودنمایی کرده و اعتبار مرسدس بنز را زیر سوال می برد.


البته ما اینقدر آرمانی به مساله نمی پردازیم اما چنین رویکردی در انتخاب فروشنده در تمامی کسب و کارهای معتبر مورد توجه قرار دارد. متاسفانه بازار کسب و کار کشورمان در مقوله فروشنده و فروشندگی دارای معایب و عقب ماندگی های بسیاری در مقایسه با استانداردهای بین المللی است که البته قسمت عمده ای از آن به دلیل عدم پرداخت تخصصی صاحبان مشاغل به این حوزه است زیرا رسم بر این بوده که همواره در جستجوی بهترین فروشنده با پایین ترین سطح حقوق باشیم که رویکرد مذکور زمینه ساز تنزل کیفیت این شغل محسوب می شود. به همین دلیل معتقدیم که اصلاح وضعیت کنونی باید از جانب صاحبان کسب و کار آغاز شود و ایشان در اندیشه افزایش سطح و جایگاه فعالیت اقتصادی خود و احترام هر چه بیشتر به مشتریان باشند.

توصیه های زیر می تواند سرآغازی برای بهبود نگرش نسبت به شغل فروشندگی در بازار کسب و کار داخل باشد:

* صاحبان کسب و کار بدانند که فروشندگی غیرتخصصی ترین شغل روی زمین نیست. معرفی خدمات و کالاهای شما در موفقیت تجارت بسیار اهمیت دارد. فروشندگان باید در عالی ترین سطح دانش نسبت به خدماتی که ارائه می کنند، قرار داشته باشند. بسیار دیده شده که مشتریان در رابطه با یک کالا اطلاعات به روزتر و دقیق تری دارند تا فروشنده آن کالا!

* تمام فروشندگان حتما نباید دیپلمه باشند. برای گزینش فروشنده در روزنامه ها و یا فضای مجازی آگهی کرده و نیروهای تحصیلکرده با گرایش تحصیلی مرتبط را برای کسب و کار خود گزینش کنید.

* مهمترین عامل پیش از ضامن معتبر باید سطح توانایی و آگاهی شخص در رابطه با نوع فعالیت اقتصادی شما باشد.

* در پرداخت حقوق رویکردهای موجود را تغییر دهید. با هزینه بیشتر خدمات مناسب تری را به مشتریان ارائه کنید. صاحب کاری که بدنبال پرداخت کمترین میزان حقوق باشد نباید انتظار بهترین فروشنده روی کره زمین را داشته باشد. شک نکنید این رویکرد در بلند مدت تجارت شما را نابود کرده و مشتریان ثابت خود را از دست خواهید داد.

* پیوسته فروشنده منتخب خود را از طریق نظرسنجی مشتریان کنترل کنید.

هر چند موارد بالا بیشتر در رابطه با فعالیت های اقتصادی با بازده مناسب کاربرد دارند اما همین قوانین را با سطح پایین تر می توانید برای کسب و کارهای کوچکتر نیز لحاظ کنید. حتی یک فروشگاه لباس و یا سوپرمارکت نیز با داشتن فروشنده ای مجرب و بافرهنگ نتایج مالی بهتری در مقایسه با سایر موارد خواهد داشت.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1400
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
حال به ۵ پرسش مهمی که باید در یک مصاحبه‌ی شغلی مطرح کنید، می‌پردازیم.


زمانی‌که در یک مصاحبه شغلی حاضر می‌شوید پرسش‌های شما از مصاحبه‌گر می‌تواند به اندازه‌ی پاسخ‌هایی که به سوال‌های او می‌دهید دارای اهمیت باشند.
این پرسش‌ها بیان‌گر میزان اشتیاق شما برای حضوری پررنگ‌تر در سرنوشت آینده‌ی آن شرکت است و نشان می‌دهد شما چه دیدی نسبت به آینده دارید.
تمام مصاحبه‌گرهای شغلی به‌شکل معمول پرسش‌هایی دارند؛ اما کسانی‌که تجربه‌ی بیش‌تری در مصاحبه با جویندگان کار دارند، در برخی موارد احساس می‌کنند اگر از جوینده‌ی کار بپرسند، آیا پرسشی از من دارید؟ وقت خود را هدر داده‌اند.
شاید بپرسید چرا؟ در بسیاری از موارد جویندگان کار به پاسخی که درباره‌ی پرسش‌هایشان دریافت می‌کنند، اهمیت چندانی نمی‌دهند؛ در عوض آنان تلاش می‌کنند با پرسش‌های پیچیده، خود را بهتر جلوه دهند. برای این دسته پرسشی که مطرح می‌کنند از پاسخش مهم‌تر است.
در سوی دیگر یک کاندیدای باهوش و ایده‌آل موقعیت شغلی پرسشی مطرح می‌کند که واقعا برایش پاسخ می‌خواهد؛ زیرا قصد دارد در تکامل بخشیدن شرکتی که قرار است در آن مشغول به کار شود فعالانه حضور داشته باشد. او به‌گونه‌ای می‌پرسد که بتواند تصمیم بگیرد، آیا واقعا می‌خواهد در آن‌جا کار کند یا خیر.
حال به ۵ پرسش مهمی که باید در یک مصاحبه‌ی شغلی مطرح کنید، می‌پردازیم.

پرسش نخست : از من انتظار دارید در طول ۶۰ تا ۹۰ روز آینده چه دستاوردهایی داشته باشم؟
یک کاندیدای شغلی خوب، می‌خواهد بسیار سریع در پیشرفت مجموعه سهیم شود و دوست ندارد چند هفته از زمانش را صرف شناختن سازمانی که در آن مشغول به کار شده است و درک اهدافش کند. چنین فردی از راه نرسیده می‌خواهد سبب ایجاد فرآیند و تغییراتی مثبت شود.
افزون بر این‌ها، هدف این است که درک کند استخدام کننده تکامل و پیشرفت را در چه می‌بیند تا بتواند اهداف و انتظارات را شناسایی کند.

پرسش دوم : بهترین کارمندان شما چه ویژگی‌هایی دارند؟
یک کاندیدای شغلی خوب، مسلما تمایل دارد مدت طولانی در یک‌جا مانده و در طول آن مدت نیز رضایت کارفرما را جلب کند. هر سازمان و شرکتی نسبت به دیگری متفاوت است، پس برای بدل شدن به یک کارمند موفق و نمونه در هر شرکتی شاخص‌های متفاوتی وجود دارد.
در یک شرکت عامل موفقیت کارمند، حضور در ساعت‌های بیش‌تر در سر کار است؛ در شرکت دیگر انعطاف‌پذیری و داشتن خلاقیت. یک شرکت ممکن است به جای این‌که بخواهد مشتریان خود را در طولانی مدت حفظ کند، تمایلش بر این باشد که مشتریانی جدید را در بازارهایی جدید جذب کند و موارد بسیار دیگری از این دست.
هر پاسخی به پرسش مورد بحث داده شود برای جوینده‌ی کار دارای اهمیت است؛ آن هم به دو علت، ۱) او می‌خواهد بداند توان هماهنگ شدن با مجموعه را دارد؟ ۲) اگر این توان را در خودش می‌بیند پس قطعا قصد دارد جزو بهترین‌های حاضر در آن مجموعه باشد.

پرسش سوم : یک یا دو مورد از مواردی که می‌توانند واقعا برای شرکت نتیجه‌بخش باشند، چه هستند؟
کارمندان در اصل یک نوع سرمایه‌گذاری هستند، و هر کارمند در ازای حقوقی که دریافت می‌کند باید بازدهی مثبتی داشته باشد. در هر شغلی برخی از فعالیت‌ها تفاوت‌های بسیار بیش‌تری نسبت به سایر موارد ایجاد می‌کنند. شاغلان در بخش منابع انسانی همواره تمایل دارند تا خلاهای شغلی موجود را هر چه سریع‌تر پر کنند؛ ولی برای آنان پیدا کردن فرد مناسب برای هر شغل اهمیت بیش‌تری دارد چون چنین فردی هزینه‌ی آموزش کم‌تری دارد، با محیط سریع‌تر سازگار می‌شود و بازدهی بیش‌تری خواهد داشت؛ در نتیجه سبب بالا رفتن راندمان کلی می‌شود.
شمای مصاحبه‌شونده به یقین لازم است بخواهید بدانید چه مواردی می‌توانند تغییر جدی در یک شرکت به وجود بیاورند و آن را به موفقیت برسانند، چون شما قصد دارید بخشی از این موفقیت باشید و اگر مجموعه موفق باشد تضمینی خواهد بود بر موفقیت شما در سطوح گوناگون.

پرسش چهارم : کارمندان در وقت‌های آزاد خود به چه کارهایی می‌پردازند؟
فرهنگ یک شرکت یا سازمان همواره از موضوعات مورد مجادله است و همواره برای هر استخدام کننده‌ای شاخصه‌هایی اصلی وجود دارند، بیش‌تر آنان بر این باورند که یک کارمند خوب و راضی کسی است که کاری را که انجام می‌دهد دوست داشته باشد و در کنار آن از مصاحبت با همکارانش راضی باشد و لذت ببرد.
یک جوینده‌ی کار مناسب، با این پرسش نشان می‌دهد که می‌تواند با فرهنگ شغلی محل کار آینده‌اش ارتباط برقرار کرده و بخشی از آن شود یا خیر، اگر شما با آن فرهنگ نتوانید کنار بیاید هرگز از شغل خود راضی نبوده و بازدهی مناسبی نخواهید داشت.

پرسش پنجم : چه‌گونه از پس چالش‌ها بر خواهید آمد و چه راه‌حل‌هایی دارید؟
هر تجارت و کسب‌وکاری با مشکلات جدی روبه‌رو است؛ همیشه ممکن است رقبایی سرسخت و بهتر، وارد بازار شوند، تغییرات تکنولوژیک بر روند خدماتی که تاکنون عرضه می‌شد اثر بگذارد، شاخصه‌های اقتصادی دچار دگرگونی شوند و… به‌ندرت می‌توان یک کسب‌وکار کوچک را پیدا کرد که بتواند حریمی از امنیت دائمی را تجربه کند.
پس هر جوینده‌ی کاری سعی می‌کند پا در جای محکمی بگذارد. او ضمن این‎که می‌خواهد مجموعه‌ی محل کارش رو به جلو حرکت کند و روند رشدش مثبت باشد، مسلما تمایلش بر این است که اگر روزی لازم شد از آن مجموعه برود بر مبنای تصمیم خودش باشد نه به این علت که کارفرما دچار مشکل شده است و راه‌حل را در خواستن عذر کارمندان می‌بیند.
بگذارید این مثال را بزنیم، فرض کنیم من برای یک موقعیت شغلی در یک فروشگاه موتورسیکلت مصاحبه می‌شوم و در کم‌تر از یک کیلومتری فروشگاه کنونی فروشگاه دیگری با امکانات بهتر و بیش‌تر در حال باز شدن است، لازم است من از کارفرمای خودم بپرسم و بدانم آیا به برنامه‌یی برای مواجه با چنین مشکل بزرگی دارد یا خیر؟
یک کاندیدای مناسب کار تنها تمایل ندارد افکار مصاحبه‌گر را بداند، بلکه تمایل دارد از برنامه‌های آینده محل کارش مطلع شود و این‌که آیا آنان برنامه‌ای برای بقا و رشد و توسعه دارند یا خیر، و او می‌تواند در این برنامه‌ها شریک شود یا چنین توانی را ندارد.

پرسش‌های یاد شده می‌توانند شما را در ذهن مصاحبه‌گر، هدفمند و در کار جدی جلوه دهند. شما نشان می‌دهید که آینده‌ی محل کار خود را آینده‌ی خود می‌بینید.

 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1394
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ali
 
 
در این lمطلب به چهار علت پایه استرس مالی اشاره می‌کنیم و ۱۰ نکته برای برخورد موثر با آنها عنوان می‌کنیم تا بتوانید زندگی آرام‌تری داشته باشید.

 آیا تابحال دچار استرس مالی شده‌اید؟ آماری درمورد تعداد افرادیکه دچار استرس مالی هستند وجود ندارد اما اگر شما هم یکی از آنها هستید، بدانید که تنها نیستید. در این lمطلب به چهار علت پایه استرس مالی اشاره می‌کنیم و ۱۰ نکته برای برخورد موثر با آنها عنوان می‌کنیم تا بتوانید زندگی آرام‌تری داشته باشید.


چطور با استرس مالی برخورد کنید

نرخ بالای بیکاری، اجاره‌خانه و پول بنزین مسائلی واقعی هستند که قابل کنترل نیستند اما به شدت بر وضعیت حساب‌بانکی ما اثر می‌گذارند. اما خیلی مهم است که بدانیم استرس چیزی جز واکنش بدنتان به یکسری اتفاقات نیست. کمی به آن فکر کنید. در مواجهه به یک مسئله اورژانسی -- مثل آتش گرفتن خانه‌تان یا نزدیک شدن یک طوفان -- بعضی می‌ترسند و بعضی دیگر کاملاً آرام می‌مانند و کنترلشان را از دست نمی‌دهند. موقعیت برای همه یکسان است اما روشی که هر فرد به آن واکنش می‌دهد متفاوت است.

کاملاً ممکن است که واکنش بدنتان به استرس را آرام کنید تا بتوانید خوب فکر کرده و راه‌حلی پیدا کنید، حتی اگر مسئله‌ای که موجب استرستان شده است از بین نرفته باشد. بااینکه ممکن است نتوانید هیچوقت همه استرس‌های زندگی‌تان را از بین ببرید، کنترل و مدیریت کردن آنها می‌تواند به ارتقاء روابط، سلامتی و حس عمومی تندرستی‌تان کمک کند.

چه چیز موجب استرس مالی می‌شود؟

خیلی‌ها از این مسئله که چه اتفاقی برای پولشان می‌افتد دچار اضطراب می‌شوند. آنها باید ببینند مشکلشان دقیقاً کجاست تا بتوانند موثرترین راه‌حل را پیدا کنند. این اولین قدم است --اینکه بفهمید استرستان دقیقاً از کجا می‌آید. وقتی مسائل را بررسی کردید به چهار دلیل اصلی می‌رسید که چرا افراد درمورد مسائل مالی‌شان دچار اضطراب می‌شوند.

استرس مالی ۱: غرق شدن

اولین علت استرس زمانی است که هزینه‌های زندگی شما از درآمدتان بالاتر برود و نتوانید سرتان را بالای آب نگه دارید. این چیزی است که ما به آن غرق شدن می‌گوییم. مطمئناً می‌توانید حدس بزنید که اگر بطور مداوم بیشتر از آنچه درمی‌آورید، خرج کنید چه اتفاقی می‌افتد. شروع می‌کنید با رفتن زیر بار بدهی کمی به وضعیت مالی‌تان سر و سامان بدهید. و این کار شما را بیشتر و بیشتر غرق می‌کند.

استرس مالی ۲: بقای بی ثمر

دلیل دوم استرس زمانی است که از نظر مالی مشکلی ندارید اما احساس می‌کنید که آب در هاون می‌کوبید. این می‌تواند زمانی اتفاق بیفتد که با درآمدتان می‌توانید قبض‌ها را پرداخت کنید اما همیشه حسابتان صفر است. وقتی نمی‌توانید بالاتر از سطح هزینه‌هایتان بروید و کمی پول پس‌انداز کنید و اندوخته‌ای برای آینده‌تان داشته باشید، می‌تواند موجب نگرانی و استرس مالی شود.

استرس مالی ۳: بدهکاری

دلیل سوم استرس بدهی مالی است -- حتی اگر قادر به پرداخت هزینه‌هایتان باشید و کمی برای آینده‌تان پس‌انداز کنید. داشتن هر مقدار بدهی اگر باعث شود احساس استرس کنید یا  احساس کنید برای پرداخت سررسید پرداخت‌ها به فرد طلبکار منابعتان را هدر می‌دهید، می‌تواند منبع استرس شود.

استرس مالی ۴: پیچیده‌سازی

آخرین علت استرس این است که احساس کنید هزینه‌هایتان کمی پیچیده شده یا از کنترلتان خارج شده است. این زمانی اتفاق می‌افتد که هیچ سازماندهی برای خرج و مخارجتان نداشته باشید، حساب‌های بانکی متفاوتی داشته، هیچ برنامه مالی نداشته باشید و یا لازم باشد برای اولین بار شروع به مدیریت هزینه‌هایتان کنید.

پول و خوشبختی

کاملاً ممکن است که واکنش بدنتان به استرس را آرام کنید تا بتوانید خوب فکر کرده و راه‌حلی پیدا کنید، حتی اگر مسئله‌ای که موجب استرستان شده است از بین نرفته باشد.

خیلی افراد تصور می‌کنند که اگر پول بیشتری داشته باشند، همه استرس‌هایشان ناپدید شده و به خوشبختی خواهند رسید. در بعضی موارد درآوردن پول بیشتر راه‌حل مشکلات مالی است. بعنوان مثال اگر بیکار باشید یا حقوق‌تان مکفی نباشد، احتمالاً تازمانیکه به درآمدی که بتوانی روی آن حساب کنید نرسید، استرستان از بین نخواهد رفت. اما برای خیلی افراد، داشتن پول بیشتر باعث می‌شود سبک‌ زندگی‌شان را طوری تغییر دهند که نه استرس‌شان را کمتر کرده و نه خوشبختی بیشتری برایشان به ارمغان می‌آورد. بنابراین به خاطر داشته باشید که هیچکس از استرس مالی ایمن نیست، نه حتی افراد فوق‌العاده ثروتمند.

برای اکثر افراد بهترین راه برای برخورد با استرس مالی این است که درمورد خرج و مخارجتان هوشیارتر عمل کنید و دیدگاهتان درمورد وضعیت را تغییر دهید. در زیر به نکات و تکنیک‌هایی برای مقاوم کردن خودتان دربرابر استرس مالی اشاره می‌کنیم:

۱. زبانتان را تغییر دهید. بااینکه ممکن است به نظرتان کلیشه‌ای بیاید اما داشتن یک رویکرد مثبت و استفاده از زبانی مثبت می‌تواند واکنش استرس شما را به مسائل مالی در زندگی‌تان تغییر دهد. مثلاً هیچوقت نگویید که نمی‌توانید درآمدتان را بالا ببرید یا باید مخارجتان را کمتر کنید. درعوض، بگویید من می‌خواهم درآمدم را بالا ببرم و مخارجم را کمتر خواهم کرد. ایجاد تغییر در زبانتان  اولین قدم برای  ایجاد تغییر در نگرش فکری‌تان است.

۲. چارچوب فکری‌تان را تغییر دهید. نگرش شما نسبت به هزینه‌هایتان و حرف زدن درمورد آنها می‌تواند احساس شما را نسبت به آن تغییر دهد. درمقابل، حسی که نسبت به پولتان دارید، به شدت برای نحوه مدیریت و کنترل شما و برخوردتان با چالش‌های مالی اثر می‌گذارد. به خاطر داشته باشید که عمل همیشه مهمتر از فکر و عقیده است.

۳. قدرتتان را بشناسید. به طور کلی، افراد وقتی تصور می‌کنند که موقعیتی خارج از کنترلشان است بیشتر استرس می‌گیرند. به همین علت است که خیلی‌ها برای سفر با هواپیما احساس ناراحتی می‌کنند. درمورد پول خودتان، همیشه قدرت ایجاد تغییر را دارید، از اینرو باید تشخیص دهید که انتخاب‌های مختلفی پیش رو دارید و می‌توانید مشکل مالی‌تان را بهتر کنید.

۴. روی مثبت‌ها تمرکز کنید. به جای اینکه مدام به این بپردازید که چه چیزی درمورد هزینه‌هایتان اشتباه است، به این فکر کنید که باید قدردان چه باشید. ببینید چه جنبه‌های خوبی هم دارد، با مشکلاتتان به آرامی برخورد کنید و تصمیم بگیرید که از مشکلاتتان درس بگیرید.

۵. در زمان حال زندگی کنید. خیلی اوقات استرس مالی به دلیل فکر کردن به بدترین اتفاق‌هایی است که ممکن است در آینده رخ دهد. شما می‌توانید یک موقعیت را در ذهنتان آنچنان بزرگنمایی کنید که کم‌کم احساس کنید قلبتان درد گرفته و دست‌هایتان شروع به عرق کردن می‌کنند. به خودتان یادآور شوید که شما در زمان آینده زندگی نمی‌کنید--در زمان حال هستید که کنترل کامل روی آن را دارید.

۶. فکر شکست را از خود دور کنید. هیچوقت تصور نکنید که یک مشکل مالی نشانه شکست شخصی یا ضعف است. موقعیتتان هرچه که باشد، به خودتان یادآور شوید که چیزی نیست که میلیون‌ها فرد دیگر در دنیا را تحت‌تاثیر قرار نداده باشد.

۷. یک وقفه استرسی ایجاد کنید. برای اینکه استرس را به طریقی سالم از ذهنتان دور کنید، یک تصمیم قطعی بگیرید. بازی کردن با فرزندتان یا حیوان‌خانگی‌تان، دویدن یا پیاده‌روی، لذت بردن از یک سرگرمی، تماشای فیلم، گوش دادن به موسیقی یا انجام یوگا می‌تواند کمکتان کند.

۸. کمک مالی بگیرید. حرف زدن با یکی از دوستان عاقل، یکی از اعضای خانواده یا یک متخصص مالی می‌تواند به شما کمک کند گزینه‌ها و راه‌حل‌های خودتان درمورد مشکلات مالی‌تان را بهتر بررسی کنید. کار کردن با متخصص مالی، هوشیارانه‌ترین راه برای افتادن روی غلطک و احساس کنترل و خوش‌بینی بیشتر نسبت به موقعیتتان است.

۹. بدهی‌هایتان را کاهش دهید. اگر بدهی‌ها موجب استرستان شده‌اند، برای ایجاد یک برنامه خرج و مخارج تصمیم جدی بگیرید تا بتوانید بدهی‌هایتان هر چه زودتر پرداخت کرده و خلاص شوید. سعی کنید پرداخت بدهی‌هایتان پایین‌تر از ۴۰٪ درآمد خالص‌تان باشد.

۱۰. انتخاب کنید که ثروتتان را بالا ببرید. استفاده از پولتان برای ساختن یک آینده ایمن مالی به جای خرید کردن با آن، به شما احساس آزادی بیشتری می‌دهد. می‌توانید با خرید چیزهای کمتر که چندان هم به آنها نیاز ندارید و متعهد شدن برای پس‌انداز و کنار گذاشتن حداقل ۱۰٪ درآمدتان، استرستان را کاهش دهید.
 
مطالب مرتبط


:: بازدید از این مطلب : 1379
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 1 فروردين 1391 | نظرات ()